Tuesday, January 12, 2010

حماسـهء بابک



حماسـهء بابک



" جمهور " ١

ايستاده گرانسنگ

براوج پُر صلابتِ دشوار

( بر صخره های سُترک " کَليبر " )

" جمهور "

انديشناک ميهن مغلوب است . . .

ازبيشه های روشن انديشه ام

اينک

پلنگ خاطره ای

ميکشدغريو . . .

بغداد :

در بادهای تيرهء بيداد

درقصرها :

شکفته گلِ سرخ جام ها

بانگ بلندِ خنده و نوشانوش

پل بسته برسکوت سياه شهر

وشهر :

درخيل خواب و

خوف . . .

دردور دست

ـ امّا ـ

هيأت مردی

چون مشعلی فروزان

خوابِ بلندِ اين فلاتِ سَتَروَن را

آشفته می کند

مردی که قلب منقلبش

قلب ميهن است

مردی که چلچراغ روشن چشمش

چراغ خلق :

ـ دشمن چه فتنه های غريبی دارد

به زير سر؟

" افشين "

چه نقشه های پليدی دارد

درون دل؟

آيا کدام مرد حرامی ؟

آيا کدام مرد حرامی ؟

اينگونه کرد پريشان

گونه های ملت من را ؟

آيا کدام مرد حرامی ؟

آيا کدام . . . "

" با بک " درون قلعهء " جمهور "

انديشناک ميهن مغلوب است . . .

تهران ١٣٥٤



١ ـ جمهور ( بذّ ) : قلعه و ستاد مبارزاتی بابک خرّمد ين


No comments:

Post a Comment