|
|
عطش عطش همه زخمم: هزار اخگر بود
تپش تپش همه قلبم: طنين تندر بود
در آن سراچهء ساكت در آن حصار سكوت
سرود سركش ياران: سرودِ سنگر بود
هلا شقايق خونين! هلا ستارهء خون!
دريغ و درد من از داغ هاى " آذر" بود
چه سروهاى سُترگى كه اُفتاد به خاك!
چه قصه هاى بلندى ز سرو ِ ديگر بود
"به شب نشينى زندانيان مخور حسرت"
كه نقل مجلس ما: خار و خون و خنجر بود
شكوه و شور تو اى عشق! عشق آتشناك!
چراغ ظلمتِ شب هاى " قصر ِ" قيصر بود
No comments:
Post a Comment