Tuesday, January 12, 2010

غزل ِ شبانه


غزل ِ شبانه


عطش عطش همه زخمم: هزار اخگر بود

تپش تپش همه قلبم: طنين تندر بود

در آن سراچهء ساكت در آن حصار سكوت

سرود سركش ياران: سرودِ سنگر بود

هلا شقايق خونين! هلا ستارهء خون!

دريغ و درد من از داغ هاى " آذر" بود

چه سروهاى سُترگى كه اُفتاد به خاك!

چه قصه هاى بلندى ز سرو ِ ديگر بود

"به شب نشينى زندانيان مخور حسرت"

كه نقل مجلس ما: خار و خون و خنجر بود

شكوه و شور تو اى عشق! عشق آتشناك!

چراغ ظلمتِ شب هاى " قصر ِ" قيصر بود

No comments:

Post a Comment