Tuesday, January 12, 2010

ما کی هستیم؟!


* «وزارت اطلاعات (جمهوری اسلامی) بجای ترور فیزیکیِ مخالفان رژیـم در خارج و داخـل کشور و صـرف هزینه های سنگین مالی و تدارکـاتی، بهتراست بـا طرحی حسـاب شده، مخـالفان نظام را، بـی حیثیّت و بی اعتبار کند» (توصیهء امیر مُحبیّان: سردبیر نشریهء رسالت) .

آیا افرادی سیاست ِ تخریب و ترور شخصیّت ِ چهره های ملّی و فرهنگی را دنبال می کنند؟!

**

« هر ناسزائی را که به دل دارید

نثار من کنید

پولاد آزادی

زنگار ندارد!» (1)

«اتهام، یکی از عوارض عُمده و یکی از جوانه های سرطان آوارگی ست. و اینچنین است که همه در غربت، گوری خیالی برای همدیگر می کَنند» ... در چنین شرایطی بود که دکتر غلامحسین ساعدی در نامه ای به یک دوست نوشت:

- «چندین خروار به من توهین شده است» (2)

مدّت هاست که بر این جملهء جانسوز دکتر غلامحسین ساعدی اندیشیده ام و خصوصاً اخیراً - با آنچه که بر صفحات سایتی منسوب به «فرهنگ و گفتگو»!! می گذرد، مضمون آنرا بیشتر و شدیدتر احساس می کنم......واقعاً ما را چه می شود؟ ما کی هستیم؟ و به کجا می رویم؟ بهنگامی که فرهنگ ستیزانِ کوردل در ایران، گور شاعر ملی ما - احمد شاملو - را تخریب می کنند، آیا ما به «گورکَن» هائی بدل شده ایم که بقول ساعدی: در غربت، «گوری خیالی» برای همدیگر می کَنیم؟! ... پس شادا دشمن مشترک ما (رژیم فرهنگ ستیز و آزادی کُشِ جمهوری اسلامی) که با اینگونه «فرهنگ» و «گفتگو» ها، خیالش از همه سو، آسوده است! چرا که بقول معروف: « ز هر طرف که شود کُشته، سود اسلام است!».

باری! با تجدید چاپ مطلب کُهنهء فردی بنام «احمدافرادی» در سایت «فرهنگ و گفتگو»(ایران گلوبال)، من در تماس با مسئول سایت(فردی بنام کیانوش توکّلی) گفتم: این «نقد» سال ها پیش(پس از مردود شدن از سوی سردبیران آگاه نشریات نیمروز، کاوه و تلاش) در یکی - دو نشریهء ارزان ِچپ، چاپ گردیده و پاسخ آن نیز در همان زمان داده شده است، بنابراین، تجدید چاپ آن مطلب کهنه و سراپا تحریف و شبیه سازی و شُبهه آفرین در این شرایط حسّاس، نه به نفع «فرهنگ» است و نه به نفع «گفتگو»، و در توضیح این «شرایط حساس» » به وی یادآور شدم که: «آقای امیر مُحبیّان (سردبیر هوشیار نشریهء رسالت) به وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی توصیه کرده تا تا بجای ترور مخالفان رژیم در خارج یا داخل کشور و صرف آنهمه هزینه های مالی و تدارکاتی، بهتر است با طرحی حساب شده، مخالفان نظام (جمهوری اسلامی) را چه در داخل و چه در خارج، بی حیثیّت و بی اعتبار كند و ...» متعاقب این تماس، و با توجه به «نقدهای زنجیره ای» حسین شریعتمداری(در کیهان تهران) علیه من، نامهء هشدارآمیز دوست شاعرم، آقای میرزا آقا عسگری(مانی) را برای مسئول سایت مذکور ایمیل کردم تا در جریان این «شرایط حساس» باشد و «فرهنگ و گفتگو» را به عرصهء جدال های دلخواه رژیم، مبدّل نکند. از این گذشته، در همان گفتگوی تلفنی، از وی خواستم تا در انتشار مقالات، دوراندیشی و مسئولیت بیشتری از خود نشان دهد و با توجه به اینکه «فرهنگ و گفتگو» بر اساس خط مشی و استراتژی اعلام شده اش «یک سایت نظری و تئوریک است»، از مناقشات و مجادلات فردی پرهیز کند، لذا بهتر بود تا مقالهء کهنهء آقای افرادی را - قبل از چاپ مُجدّد - برای من می فرستاد تا «نقد» و پاسخ آن - یکجا و یک زمان - در برابر قضاوت خوانندگان سایت قرار بگیرد و ...»من فکر می کنم که این توصیهء اصولی، دوستانه و دلسوزانه، نه رنگی از «فشار» داشته، و نه تأکیدی بر «سانسور منتقدین من» » (آنچنانکه مسئول دروغپرداز ِ سایت مذکور ادعا کرده ااست!).

من، همهء این گفتگوها را، هم با آقای هادی یوسفی (یکی از مسئولان یا همکاران اصلی سایت «فرهنگ و گفتگو») هم با خانم مینو شفیعی (یکی از مسئولین سابق سایت) در میان گذاشته بودم... و این خانم مینو شفیعی در گفتگو با من، از دروغپردازی ها و توهین هائی که در سایت «فرهنگ ...»!! بر من رفته، عذرها خواست و بُغض ها در گلو داشت و ... که درود فراوان بر وی باد

اینکه آقای هادی یوسفی نیز در اعتراض به اعمال غیراصولی ، نامتعارف و مشکوک مسئول سایت (کیانوش توکّلی)، از همکاری با «فرهنگ و گفتگو»!! استعفاء داده اند، نشانهء اینست که شرافت اخلاقی و شهامت مدنی در دوستان ما زنده و بیدار است.

بسیار بسیار متأسف و متعجّبم که مسئول سایت مذکور (بی توجه به توصیه های دلسوزانهء من و بعضی دوستان) بجای یک مسئول هوشیار، معتدل و موقّر، در هیأت یک «دادستان» به طلبکاری از من برخاسته و بدون پرنسیب های رایج در رسانه ها،با دروغپردازی و بی شرمی ، خود به تنظیم «کیفرخواست» علیه من پرداخته است!!

نگاهی بر کمّ و کیف ِ تیترگذاری های مسئول سایت مذکور ، و بزرگ کردن و تکرار «توضیح کوتاهِ» خود بعنوان یکی از «مدعیّان»!، حذف نام من از پیشانی مقالهء ارزشمند «چنین گفت هدایت» نوشتهء آقای مسعود لقمان (دانشجوی بیداردل ِ مقیم ایران که مقاله اش در بیش از ١٥ سایت و وبلاگ معروف بدون حذف و سانسور منتشر شده)، عدم چاپ متن کامل مقاله ام (بر بساطِ مارنگاران) وسانسور مطلق ِ ٢ پاسخ دیگر من،وارد کردن خودسرانه و عامدانهء چند غلط در متن مقاله ام(تا فرصتی به مقالهء پُر غلط ِجوانی جویای نام،بنام «مهدی خ» ،دهد بی آنکه جوان ِجویای نام بخوانندگان مقاله اش توضیح دهد که در مطالعهءکتابم- «رو در رو با تاریخ» - و رفرانس به صفحهء ٨ همان کتاب، نام ِ درست ِ مصحّح «تاریخ بیهقی»- استاد علی اکبر فیّاض- را در صفحهء ٩ دیده است و ....). همهء این موارد نشان می دهند که شیوهء عمل مسئول سایت ِ «فرهنگ و گفتگو» !!، به شیوه ء و شیّادی ِ مسئولین سایت ها و روزنامه های رژیم جمهوری اسلامی و خصوصاً به شیوهء کارگردان ِ « قتل ها و نقدهای زنجیره ای»»(حسین شریعتمداری)شباهت دارد و بقول شاعر:

در دست ِ واقفان ِ حقیقت،قلم شکست

رونق بساط ِمارنگاران گرفت باز



اینکه مسئول سایت «فرهنگ و گفتگو»!! خود را مجاز دانسته تا در پیشانی مقالهء «چنین گفت هدایت»، مبادرت به حذف جملهء «به: علی میرفطروس که برای هم نسلان من، چونان چراغ «هدایت» است» » نماید و هدیهء نویسندهء مقاله به من را حذف یا پایمال کند ،حداقّل، نادیده گرفتنِ مسئولیّت ِ حسّاس در امانت داری و احترام به نویسندهء مقاله است چرا که اصل بدیهی و روشن ِ ژورنالیستی اینست که یا مقاله را چاپ نکنند و یا هرگونه حذفی را با مشورت و اجازهء نویسندهء مقاله انجام دهند..قابل ذکر است که روزنامه نگار صاحب نام،آقای علی صدیقی(مقیم نروژ) نیز در همین زمان، مقالهء خود (دربارهءصادق هدایت) را به من هدیه کرده اند که در سایت های مختلف منتشر شده است. اینکه بین کارهای من و صادق هدایت چه شباهت هائی وجود دارد، قابل بحث و بررسی است، امّا هرگونه حذف یا سانسوری در این مورد، ناشایست و مغایر با فرهنگ و گفتگو می باشد.(3)

دکتر رامون ضمن مقالهء روشنگر خود (در ارزیابی دقیق و ردّ ِ یکا یک ِ«انتقادات»احمد افرادی)، بدرستی یاد آور شده اند: «متأسفانه، عدم وجود میزان و معیارهای کارشناسانه در مورد تارنماها و رسانه های ایرانی، دشواری های بسیاری آفریده است، از «نقد» به این یا آن نویسنده ... تا انتشار مُصّرانة اطلاعات نادرست و گاه آفریده شده توسط سازمان های اطلاعاتی رژیم تهران .بطور کلی، نبود ِ کمینه ای از استانداردهای ژورنالیستی و کار حرفه ای»... احمد فرادی – در هیأت یکمفتّش ِ ادبی- آنچنان درگیر ِ « قُلاّبِ » کلمات و جملات است که با این هنر ِ «قلابی» ، دستاورد های پژوهشی دیگران را بنام خود «ثبت» می کند(مانند مقالهء «فروغی در تاریخ»که در آن حتّی یک نظر ،نظر ِ او نیست بلکه سراسر ِ این مقاله،محصول ذهن و زبان دیگران است ! ).او در آوازه گری هایش ،برای آن که هم به «نام» رسد و هم به«کام»،برای مریدان کوچک اندامش - بانام های جعلی ِ«مازیار تقوی» و.....دفاعیّه و «نقد» می نویسد تا نواله ای از ستایش را از جانب آنان ،نصیب ِخود کند...... با چنین «استعداد»ی است که آقای افرادی هیچ پاسخی به مقالهء مستند و روشنگر دکتر رامون نداشت، لذا کوشید تا با فرار از عرصهء اسناد و استدلال ، تنها در بارهء استعفای اعتراض آمیز و شجاعانهء آقای هادی یوسفی از سایت «فرهنگ و گفتگو»!! قلمفرسائی نماید و....

متأسّفانه مقالهء دقیق دکتر رامون نیز پس از چند روز به توصییهء آقای افرادی و شرکا، از صفحات سایت «فرهنگ و گفتگو»!!!حذف گردید (4) و بدین ترتیب، هم آقای افرادی و هم مسئول سایت مذکور- بار دیگر- بی اخلاقی و بی اعتقادی خود را به اصول فرهنگ و گفتگو آشکار ساخت، بر این اساس: ضمن سپاس و ستایش ازمقالهء ارزشمند دکتر رامون،من عمیقاًمعتقدم که رژیم آزادی کُش و فرهنگ ستیز ِجمهوری اسلامی با «اپوزیسیون سازی » و تخریب و ترور شخصیّت ِ مخالفان ،طرح ها و توطئه های تازه ای را تدارک دیده است و لذا، بر ما است که با دیدگانی باز،بر این طرح ها و توطئه ها فائق آئیم .

یک روزنامه یا سایت فرهنگی، «ملک خصوصیِ» مسئول آن نیست تا بر اساس آن، او بخواهد توهین ها و تخریب ها و تُرکتازی ها کند تا بزعم خود و رفقایش«افکار عمومی» بسازد. سال ها زندگی در اروپای آزاد، این امر ِ روشن و بدیهی را باید به مسئول سایتِ «فرهنگ و گفتگو»!! آموخته باشد.

اینکه مسئول سایت مذکور، قلم رنجه کرده و پس از سال ها سرگشتگی سیاسی، مرا «آزادیخواه» نامیده است!! سپاسگزارم، امّا امّا من، نیازی به این تائیدها و «تفقّد» ها نداشته ام و ندارم، ولی اینکه وی «افسوس خورده که در پُشت شخصیّتی چون من ایستاده بود...» ،باید بگویم که این سخن، دروغی بیش نیست، زیرا که آقای کیانوش توکّلی – همانند آقای احمد افرادی و دیگر رفقای «جواهرکلامِ» شان- هماره - در پُشت رهبران حزب توده یا سازمان وابسته به آن حزب و در کنار افرادی ایستاده که بادروغ پردازی ها و تئوری سازی های هولناک خویش در حمایت از «انقلاب شکوهمند اسلامی»و رهبری ِ«امام خمینی»، گوری برای ملّت ما کَندند که سرانجام، همهء ما در آن خُفتیم.

من یک پژوهشگرم (نه یک سیاست باز) و در همهء این سال ها - بقدر توان و بضاعت خویش - کوشیده ام تا چشمانی را بیدار یا چشمهء جانی را سرشار نمایم، اگر استقبال و عنایتی از طرف خوانندگان آثار من است، ناشی از همین رنج و شکنج های جانسوز است چرا که بقول زنده یاد «شاهرخ مسکوب»: «هیچ چیز ِ ارزیدنی، آسان بدست نمی آید»....و آیا این عنایت و استقبال خوانندگان نیست که اینک خواب را ازچشم حسین شریعتمداری(کیهان تهران) و ِ افرادی ازعوامل او در خارج از کشور ربوده است؟

همانطور که قبلاً نیز نوشته ام: کارهای فرهنگی و کارنامه های سیاسی ما - همه - در بساط فرهنگ و اندیشه و سیاست این مرز و بوم موجوداند. بنابراین: افرادی که پس از اشتباهات هولناک سیاسی - ایدئولوژیک، تازه به عرصهء فرهنگ و گفتگو قدم گذاشته و گویا «بدنامی» را به «گُمنامی» ترجیح می دهند ، ایکاش اندکی آزاده و فروتن باشند چرا که بقول حافظ:

«فردا که پیشگاه حقیقت شود پدید

شرمنده رهروی که عمل بر مجاز کرد»

با خستگی و دل آزردگی فراوان

علی میرفطروس

21 آوریل 2006


* این مقاله ، پاسخی است به فردی بنام احمد افرادی از اعضای « فدائیان حزب توده » و خطاب به مسئول سایتی منسوب به «فرهنگ و گفتگو» !!(ایران گلوبال) که متأسفانه از انتشار آن در سایت مذکور خودداری شده است... مضمون ایمیل مسئول سایت مذکور(کیانوش توکّلی) به من (علی میرفطروس)، «فرهنگ»و«ادب» و «ادبیّات» این فرد و نیز ذهن و زبان پریشان ِ وی را به روشنی، نشان می دهد. ایمیل تهدیدآمیز ِ مسئول سایتِ «فرهنگ و گفتگو»!!!(بتاریخ 22 آوریل 2006) چنین آغاز می شود: - «شما چنان از چشم من افتادی (که) حتّی شما را آقا هم صدا نمی کنم ... در ضمن برات بگم من بدنبال جاه و مقام نیستم. کار من فقط به فقط، کار سایت است، در صورتی که شما دائماً بدنبال جاه و مقام هستید. من چیزی ندارم از دست بدهم، بشما نصیحت می کنم سربسرم نزارید(نذارید)، قطعاً شما بازنده اید ... شما چنان جاه طلب هستید که با پولی که از فرح پهلوی گرفتید شما وزیر نخواهید شد. من یک رانندهء تاکسی هستم بیشتر از این هم نمی خوام. همین! یک بار ِ دیگه می گم: تمام کنید».

پانوشت ها:

1- سیاه همچون اعماق افریقایی خودم، لنگستون هیوز، با صدای احمد شاملو

2- نشریهء کلک، شمارهء 45-46، آذر- دی 1372، ص 386، همچنین نگاه کنید به هفت گفتار، علی میرفطروس، 2001، ص 156

3- برای مقالهء آقای مسعود لقمان نگاه کنید به نشانی زیر:

http://rouznamak.blogfa.com/post-12.aspx

4 – برای پاسخ دقیق و روشنگر دکتر رامون نگاه کنید به:

http://iranara.blogspot.com/2006_04_01_archive.html

No comments:

Post a Comment