«زندگی، كوتاه است، ولی حقيقت، دورتر میرود
و بيشتر عُمر میكند، بگذار تا حقيقت را بگويم»
* آغاز سلطنت محمد رضا شاه ِجوان (22 ساله) در 1320 با آشوبهای سياسی و آشفتگیهای اجتماعی متعدّدی همراه بود بطوری که اين دوره را «عصر ترور و آشوب» ناميده اند.
* با پيروزی انقلاب كمونيستی در روسيّه (اكتبر 1917) و نفوذ حزب توده در ايران، نوعی «تاريخ حزبی» يا «تاريخ ايدئولوژيك» به عنصر عصبـّيت در فرهنگ سياسی ما جان تازهای بخشيد آنچنانكه بخشی از نسلهائی كه در تاريخ معاصر ايران زيستهاند، قربانی نوعی «تاريخ ايدئولوژيك» شدهاند.
* دورهء 28 ماههء حكومت دكتر مصدّق و خصوصاً رويداد مهـّم 28 مرداد 32 چنان سايهء سنگينی بر حافظهء تاريخی روشنفكران و رهبران سياسی ايران افكند كه ـ سرانجام ـ در فضائی از كينهورزیها و عصبيـّتها و افسانهسازیهای سياسی، زمينهساز ِانقلاب اسلامی (بهمنماه 1357) گرديد.
*****
اشاره:
متن کامل کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛آسیب شناسی یک شکست»، اخیراً توسّط انتشارات فرهنگ (کانادا)، در 463 صفحه، با جلد سلفون و عکس های متعدّد، منتشر شده است.
این کتاب، با نگاهی تازه به اسناد و رویدادهای این دوران، کوشیده است تا روایتی تازه و متفاوت از آنچه که تاکنون «کودتای 28 مرداد 32» نامیده شده، ارائه نماید. نگاهی به فهرست بلند مطالب*، گستردگی موضوعات و در عین حال ایجاز کتاب را نشان می دهد. یکی از محوری ترین یا مهمّ ترین بخش های این کتاب، توجهء نویسنده به نیروی حیرت انگیز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رویدادهای 25-28 مرداد 32 می باشد (از جمله دستگیری غیر منتظرهء سرهنگ نصیری توسّط یکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی بر عزل مصدّق و نیز، تهیّه و تکمیل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای یک کودتای احتمالی).
نویسنده با استناد به نظرات دکتر سنجابی و دیگران تأکید می کند که «در 28 مرداد 32 عموم تیپ های ارتش در تهران،به دکتر مصدّق وفادار بودند» و «برای روز 28 مرداد،نه کودتائی برنامه ریزی شده بود و نه – اساساً - مخالفان مصدّق، قادر به اجرای چنین برنامه ای بودند.»، نویسنده سپس ،در بخش ِ «نقش و نقشهء دیگر ِمصدّق در 28 مرداد »، نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشیاری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسیار – ضمن خالی کردن میدان در روز 28 مرداد، انتصاب خواهر زادهء خود (سرتیپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئیس شهربانی کل کشور و نیز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران یا ماندن در خانه های شان در روز 28 مرداد، و یا با عدم درخواست کمکِ مردمی از طریق رادیو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و دیگر یاران مصدّق)، کوشید تا ایران را از یک جنگ داخلی برَهانَد و یا از افتادن ایران به چنگ ِ«سپاه عظیم و رزم دیدهء توده ای ها» (بقول بابک امیر خسروی) جلوگیری کند و .......
در زیر، بخش نخست دیباچهء کتاب «دکتر مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست» را می خوانیم.
***
جنبش عدالتخواهانه و تجدّدطلبانهء ايرانيان با انقلاب مشروطيـّت (1906) خود را تثبيت كرد، امّا اين انقلاب، بخاطر محدوديـّتهای تاريخی و ضعف نيروهای اجتماعی، نتوانست به برخی از خواستها و آرمانهای پيشگامان جنبش مشروطه دست يازد، بنابراين در يك مصالحهء سياسی بين نيروهای سنّتی (اشراف، درباريان و روحانيون شيعه) و رهبران و روشنفكران تجدّدخواه، برخی از خواستهای جنبش مشروطيـّت، تحقّق نيافت.
همسايگی ايران با روسيه و انگليس (از طريق هندوستان) كشور ما را همواره عرصهء كشاكشهای سياسی و كشمكشهای اقتصادی اين دو ابَرقدرت بدل ساخته بود و شخصيـّتهای سياسی جامعه - با توجه به منافع و مصالح خويش ـ گاه طرفدار روسيه و زمانی هوادار انگليس بودند. دولتمردان معدود و مستقلّی نيز كه میخواستند، تنها بر مصالح ملّی تكيه كنند، چه بسا كه در ترس و هراسهای رايج سياسی، مجبور به صبوری يا سكوت میشدند.
انقلاب روسيه (1917) و استقرار حكومت كمونيستی در آن كشور و نيز جنگ جهانی اوّل (1914-1918) تحـّولات جديدی در منطقه پديد آورد و نيروهای نوينی را در عرصهء سياست ايران پديدار ساخت.
رضا شاه كه در رقابتِ دو ابَرقدرت روسيهء كمونيست و امپراتوری انگليس با يكديگر، توانسته بود حضور و حاكميـّت سياسی خود را بر آنان تحميل كند[1]، باوجود لغو «قرارداد دارسی» (آذرماه 1311) و الغای بسياری از امتيازات مالی، سياسی و حقوقی دولت انگليس در ايران، بخاطر تهديدات نظامی امپراتوری انگلیس، در آخرين لحظات نتوانست «مسئلـهء نفت» را پيروزمندانه به پيش بَرَد و لذا، در قرارداد جديد (1913) نيز سلطهء «شركت نفت انگليس» ـ به عنوان تجسّم عينی استعمار انگليس در ايران ـ ادامه يافت.
رضا شاه در ميان دو سنگ آسياب قدرتهای روس و انگليس، همانند برخی روشنفكران و رهبران سياسی آن عصر، در رابطه با قدرت نوپای آلمان، راهی برای عزّت و استقلال ايران جستجو میكرد، امّا جنگ جهانی دوّم، حملهء نيروهای متّفقين و اشغال ايران (سوم شهريور 1320) و سپس، سقوط رضا شاه و تبعيد وی، ميهن ما را دستخوش بی ثباتیهای سياسی و بیسامانیهای اجتماعی تازهای ساخت و اگر درايت و كاردانی دولتمرد برجستهای مانند محمد علی فروغی (ذكاءالملك) نمیبود، چه بسا كه نظام سياسی و خصوصاً تماميـّت ارضی ايران دچار صدمات جبرانناپذيری میگرديد.
آغاز سلطنت محمد رضا شاهِ جوان (22 ساله) در 1320 با آشوبهای سياسی و آشفتگیهای اجتماعی متعدّدی همراه بود، از جمله:
- تقاضای امتياز نفت شمال از طرف دولت شوروی (1323)،
- غائلهء آذربايجان و ماجرای پيشهوری (1324)،
- قيام افسران خراسان (25 مرداد 1324)،
- ترور احمد كسروی (20 اسفند 1324)،
- ترور محمد مسعود (1326)،
- سوء قصد به شاه در دانشگاه تهران (15 بهمن 1327)،
- ترور هژير، نخستوزير و وزير دربار (1328)،
- ترور احمد دهقان، صاحب امتياز مجلّهء تهران مصـّور (1329)،
- فرار حيرتانگيز رهبران حزب توده از زندان (25 آذر 1329)،
- ترور رزمآرا، نخستوزير (16 اسفند 1329) و غيره......
دكتر محمد علی موحّد ـ بدرستی ـ اين دوره را «عصر ترور و آشوب» ناميده است[2].
در چنان شرايط ناهنجار و نامتعارفی، دكتر مصدّق با طرح «ملّی كردن صنعت نفت» كوشيد تا نمايندهء آرمانهای عدالتخواهانه و ضداستعماری مردم ايران در مقابله با «شركت نفت انگليس» گردد، كارزاری كه بقول صاحبنظری: «امكان پيروزی در آن، ناچيز بود»[3].
در واقع، مصدّق قدم به عرصهء آرمانها و آرزوهائی گذاشته بود كه تحقّق عملی يا عينی آنها، بسيار بعيد و درازمدت بود چرا كه نه مصدّق، نه جبههء ملّی، نه نيروهای هوادار آن و نه ـ خصوصاً ـ ساختار ايلی و روستائی جامعهء ايران، هيچيك، دارای ظرفيـّتهای لازم برای تحقّق آن آرمانها و آرزوها نبود، هم از اين روست كه میبينيم، مصدّقِ اصلاحطلب و مشروطه خواه در كشاكشها و كشمكشهای عملی، گاه به سوی «اصلاح» و زمانی بسوی «انقلاب» كشيده میشود!
بررسی مباحثات سياسی اين دوران، تأئيدكنندهء سخن ناظران و ديپلماتهای غربی در اين عصر است:
-«مباحثات سياسی در ايران، چيزی جز خشم و هياهوی ذهنهای توسعه نيافته نيست!»[4]
* * *
در ايران، با وجود سُنـّت ديرپای تاريخنويسی (مانند تاريخ طبری، تاريخ بيهقی، اخبارالطـّوال و غيره) به علّت حملات قبايل مختلف و گُسستهای متعدّد اجتماعی، تاريخ و تاريخنويسی نيز رو به زوال گذاشت. استيلای ديرپای حكومتهای قبيلهای، نوعی اخلاق و عصبـّيتِ ايلی ـ قبيلهای را در جامعهء ما نهادينه كرد[5]. در رفت و آمدها و كشاكشهای حكومتهای ايلی، جامعهء ايران از يك عصبـّيت به يك عصبـّيت ديگر پرتاب گرديد. تاريخ اجتماعی و سياسی ايران ـ عموماً ـ بازتاب اين عصبـّيتها و عصبانيـّتهاست. اين گذشتهء ايلی ـ قبيلهای، روان اجتماعی ما را شكل داده و در عرصهء سياست، هنوز نيز عاملِ مهمی در چگونگی كردارهای ما بشمار میرود[6].
با پيروزی انقلاب كمونيستی در روسيه (اكتبر 1917) و نفوذ حزب توده در ايران، نوعی «تاريخ حزبی» يا «تاريخ ايدئولوژيك» به عنصر عصبـّيت در فرهنگ سياسی ما جان تازهای بخشيد آنچنانكه بخشی از نسلهائی كه در تاريخ معاصر ايران زيستهاند، قربانی نوعی «تاريخ ايدئولوژيك» شدهاند. در واقع بخش مهمـّی از تاريخ معاصر ايران در سيطره و سيادت تبليغات و تفسيرهای حزب توده، مانند آئينهء شكستهای است كه تصاوير كج و معوجی از سياستمداران ايران بدست می دهد. با چنين خصوصيـّتی است كه ما به تاريخ و شخصيـّتهای تاريخیمان نگاه میكنيم:
«شخصيـّتهای دلپذير»ِ ما آنچنان پاك و بیبديل و بیعيباند كه تن به «امامان معصوم» می زنند (مانند ميرزا تقیخان اميركبير، دكتر محمد مصدّق و دكتر حسين فاطمی و...)، «شخصيـّتهای نادلپذير»ِ ما ـ امـّا ـ آنچنان سياه و ناپاك و نابكارند كه فاقد هرگونه خصلت انسانی يا عملكرد مثبت اجتماعی میباشند (مانند رضاشاه، محمدرضا شاه، قوامالسلطنه، دكتر مظفّر بقائی، سيـّد حسن تقیزاده، رزم آرا، و ...) ما ميراثخوارِ يك تاريخ عَصَبی و عَصبانی هستيم و چه بسا که حال و آينده را فدای اين عَصَبـّيت ِ ويرانساز كردهايم.
در چنين فضائی از عـَصبـّيت و احساسات و افسانهسازی و افسون، تاريخ عميقاً به تعصّبات سياسی آغشته است و لذا پرداختن ِ منصفانه به زندگی و كارنامهء سياسی دولتمردان معاصر ايران، انصاف و شجاعت اخلاقی فراوانی طلب می كند. به عبارت ديگر، نوشتن دربارهء زندگی و كارنامهء مردان سياسی ايران، كار آسانی نيست و اگر اين مردان سياسی، از همروزگاران ما باشند، دشواری كار، دوچندان میشود چرا كه بخاطر فقدان فاصله از رويدادها، ذهن و زبان نويسنده ـ چه بسا ـ میتواند آغشته به غرضورزیها وتعصّبات سياسی ـ ايدئولوژيك باشد. در اين ميان، زندگی و كارنامهء سياسی دكتر محمّد مصدّق، بيش از هر دولتمرد يا سياستمدار ديگری، موجب بحثها و مجادلات پايانناپذير است. به جرأت میتوان گفت كه بسياری از نوشتههای موجود در بارهء زندگی و كارنامهء سياسی دكتر مصدّق از هدف اصلی تحقيق ـ يعنی حقيقتجوئی و حقيقتگوئی ـ دور مانده و به مقالاتی در مدح و منقبت سياسی ـ مذهبی تنـّزل يافتهاند.
* * *
مصدّق، نظريـّهپرداز سياسی نبود و از اين رو، نوشتههای وی در بارهء استقلال، آزادی و دموكراسی ـ مثلاً در مقايسه با گاندی يا نهرو ـ بسيار اندك است[7]. با اينهمه، با كاوش در نطقها، نوشتهها و خصوصاً عملكردهای سياسی مصدّق، میتوان هندسهء فكری يا فلسفهء سياسی وی را ترسيم كرد.
در سالهای اخير كتابها و مقالات متعدّدی از سوی محقّقان ايرانی دربارهء دوران كوتاه حكومت دكتر مصدّق منتشر شدهاند، مانند تحقيقات ارزشمند مصطفی فاتح، منوچهر فرمانفرمائيان، فؤاد روحانی، مصطفی عِلم، فخرالدين عظيمی، محمد علی همايون كاتوزيان، بابك اميرخسروی، جلال متينی، علی رهنما و خصوصاً تحقيق گرانسنگ محمد علی موحـّد[8].
راگيلبرت رايل[9] (فيلسوف انگليسی) بدرستی میگويد: «تاريخ هنگامی آغاز میشود كه غبار يادها فرونشسته باشد». نگارنده، نه دوران مصدّق را ديده و نه شاهد وقايع منجر به «28 مرداد 32» بوده است، و با اين فاصله از رويدادها، سالها پيش دربارهء مصدّق و دوران حكومت وی به نكاتی اشاره كرده است[10] و اينك با نيم نگاهی به آن نكات و اشارات، در پرتو اسناد نو، ارزيابی نوينی از دوران حكومت مصدّق و جريانات منجر به «28 مرداد 32» ارائه میدهد. با چنين ديدگاهی، اگر بپذيريم كه هر نسلی بر اساس اسناد و ديدگاههای تازه، نگاه تازهای به تاريخ و شخصيـّتهای تاريخی ميهن خويش میافكند، كوشش تازهء ما برای درك و فهم دوران دكتر مصدّق و پيامدهای بعدی آن تا انقلاب اسلامی، شايد خالی از فايده نباشد. نگارنده خود را مديون كوششهای همهء كسانی میداند كه با تحقيقات ارزشمند خويش روشنگر اين دورهء پرابهام بودهاند. اگر انگيزه و الهام دوست و استاد بزرگوارم دكتر جلال متينی نمیبود، كتاب حاضر نيز صورت تحقيق يا تحقّق نمی يافت.
* * *
ما مردمی هستيم كه دوستدار پيروزیها و كاميابیهای بزرگ و در عين حال آسان هستيم و آنجا كه دچار شكست و ناكامی میشويم، بجای نگريستن به خويش و درك كمبودها و كمكاریهای خود، متوسـّل به «تئوری توطئه»، «دست انگليسی ها» و «عوامل خارجی»میشويم... نمونهاش را در دو رويداد بسيار نزديك بهم میتوان ديد: يكی جريان 30 تير 1331ـ كه بعنوان «قيام ملّی» از آن ستايشها میكنيم ـ و ديگری: جريان 28 مرداد 1332 است كه از آن بعنوان «كودتای انگليسی ـ آمريكائی» نام می بريم.
دورهء 28 ماههء حكومت دكتر مصدّق و خصوصاً رويداد مهـّم 28 مرداد 32 چنان سايهء سنگينی بر حافظهء تاريخی روشنفكران و رهبران سياسی ايران افكند كه ـ سرانجام ـ در فضائی از كينهورزیها و عصبيـّتها و افسانهسازیهای سياسی، زمينهساز انقلاب اسلامی (بهمنماه 1357) گرديد، پس شگفت نيست كه برجستهترين ياران دكتر مصدّق، در انقلاب 57 و استقرار حكومت آيتالله خمينی، نقشی كارساز و حتّی تعيينكننده داشتهاند. به عبارت ديگر: ظهور آيتالله خمينی و رويــداد انقلاب اسلامی ِ سال 57 را میتوان ـ از جمله ـ محصول كينهها و كدورتها و عصبيـّتهای روشنفكران و رهبران سياسی ايران بعد از 28 مرداد 32 بشمار آورد.
اينكه چرا گفتمانها و شعارهای عرفی (لائيك) روشنفكران انقلاب مشروطه به «چاه ِ ويل ِ» شعارها و گفتمانهای مشروعهطلبان در انقلاب 57 سقوط كردند؟ ... موضوعی است كه در پرتو بررسی دوران دكتر مصدّق و آسيبشناسی شكست وی، میتوان به آن پرداخت.
به نظر نويسنده، دكتر مصدّق، پُل انتقال يا ارتباط تجربيـّات تاريخی ملّت ما از انقلاب مشروطيـّت به انقلاب اسلامی است، هم از اين روست كه پرداختن به عقايد و عملكردهای سياسی مصدّق میتواند به ما برای درك علل تاريخی يا عوامل سياسی انقلاب اسلامی نيز كمك و ياری نمايد.
مصدّق، به عنوان يكی از برجستهترين نمايندگان جنبش مشروطهخواهی، ميراثخوار كمبودها، ضعفها و محدوديـّتهای تاريخی جنبش مشروطيـّت نيز بود، بنابراين: «آسيبشناسی شكست مصدّق»، آسيبشناسی تاريخی شكست ما در مهندسی اجتماعی (به تعبير پوپر[11]) برای استقرار آزادی و جامعهء مدنی در ايران است. به عبارت ديگر، كارنامهء سياسی دكتر مصدّق، كارنامهء ضعفها، ظرفيـّتها، عصبيـّتها و اشتباهات همهء ما نيز میتواند باشد، چرا كه دكتر مصدّق بازتاب و باليدهء جامعهای است كه در آن، از «قِدّيس» تا «ابليس» از «رَهبری» تا «رهبـُری»، از «سرباز فداكار وطن» تا «سرباز خطاكار وطن» راهی نيست، هم از اين روست كه چهرههای برجستهای چون قوامالسلطنه، سيد حسن تقیزاده، مظفّر بقائی، خليل ملكی، حسين مكـّی و ديگران در ضمير مشكوكمان جائی ندارند.
مفهوم «آسيب شناسی» ـ اساساً ـ ناظر بر ضعفها، نارسائیها و اشتباهات است، از اين رو، نويسنده ضمن احترام عميق به شخصيـّتهای ممتاز تاريخ معاصر ايران، در تحليل خود، از مدح و ثناهای رايج سياسی پرهيز كرده است. به نظر نگارنده: هم رضا شاه، هم محمد رضاشاه، هم قوامالسلطنه و هم مصدّق، در بلند پروازیهای مغرورانــهء خويش، ايران را سربلند و آزاد و آباد می خواستند، هر چند كه سرانجام، هر يك ـ چونان عقابی بلند پرواز ـ در فضای تنگ محدوديـّتها، ضعفها و اشتباهات، پَر سوختند و «پَر پَر» زدند.
ادامه دارد
زيــرنويس هـا:
*http://www.mirfetros.com/asibshenasi.html
[1]ـ برای تحقيقی درخشان و مستند به اسناد وزارت امور خارجهء انگليس نگاه كنيد به: صباحی، سياست انگليس و پادشاهی رضاشاه، خصوصاً صص 7، 223-247؛ غنی، ايران؛ برآمدن رضا خان، خصوصاً صفحات 167-183 و 198، 213، 216، 282-283، 289-294، 305 و...؛ كاتوزيان:
http://rouznamak.blogfa.com/post-316.aspx
در بارهء «عدم مداخلهء واقعی انگليس» در روی كار آمدن رضاشاه، جان فوران، فهرست بلندی از نظرات محقّقان خارجی را ارائه داده است. نگاه كنيد به: مقاومت شكننده، ص 318
2ـ موحـّد، خواب آشفتــهء نفت، ج1، ص109.
3ـ عظيمی، تجربــهء مصدّق در چشمانداز آيندهء ايران، صص30 و31.
4ـ آبراهاميان، ايران بين دو انقلاب، ص 180
5ـ مفهوم «عصَبـّيت» را از بحث جالب ابنخلدون دربارهء پيدايش و زوال دولتها گرفتهام. بنظر ابنخلدون: عصَبيـّت، ويژگی ذاتی جوامع قبيلهای است كه با وحشیگری و روحيـهء خودكامگی همراه است. نگاه كنيد به: مقدّمهء ابنخلدون، صص 248، 253، 294-295، 327 و...
6ـ برای گزارشی از هجومهای ايلات و عشاير مختلف و استقرار حكومتهای قبيلهای در ايران و تأثيرات روحی و اخلاقی آنها، نگاه كنيد به: ميرفطروس، ملاحظاتی در تاريخ ايران، 1988، بخش نخست.
7ـ مجموعـهء آثار منتشر شدهء گاندی حدود 90 جلد است و يا گزيدهء نوشته های نهرو 15 جلد می باشد و سخنرانیهای وی نيز در 5 جلد جداگانه منتشر شدهاند. عظيمی: «تأملّی در نگرش سياسی مصدّق»، نگاه نو، شمارهء 36، صص 89-90.
8ـ نگارنده در معـّرفی و نقد كتاب دكتر جلال متينی: «نگاهی به كارنامـهء سياسی دكتر محمّد مصدّق»، به برخی موضوعات و مضمونهای تحقيق دكتر محمد علی موحّد (چاپ دوم، 1384) استناد كرده و آنها را در تحقيق حاضر نيز آورده است.
9- Real, Ragilbert.
10ـ نگاه كنيد به: نشريهء راه آزادی، شمارهء 39، آلمان، بهمن و اسفند 1373؛ فصلنامهء كاوه، شمارهء 82، آلمان، بهار 1375؛ فصلنامهء كاوه، شمارهء 92، زمستان 79؛ نشريهء تلاش، شمارهء 11، آذر- دی 1381؛ نشريهء تلاش، شمارهء 14، خرداد ـ مرداد 1382. مجموعـهء اين «اشارات» در كتابهای زير منتشر شدهاند: گفتگوها، ميرفطروس، آلمان، 1998؛ هفت گفتار، آلمان، 2001؛ برخی منظرهها و مناظرههای فكری در ايران، آلمان، 2004.
11-Popper,Karl
«زندگی، كوتاه است، ولی حقيقت، دورتر میرود
و بيشتر عُمر میكند، بگذار تا حقيقت را بگویم»
*با توجـّه به اينكه: «در تيرهترين روزهای رابطــهء شاه و مصدّق، شاه با روی كار آوردن زاهدی از راه كودتای نظامی مخالفت مینمود»، آيا میتوان رويدادهای منجر به سقوط دولت مصدّق را يك «كودتا» ناميد؟
*علّت ممنوعيـّت تظاهرات ضدسلطنتی توسط مصدّق يا فراخواندن هوادارانش برای تَرك شهر يا ماندن در خانههای شان در روز 28 مرداد و يا ـ خصوصاً ـ علّت پاكسازی خيابانها از هواداران حزب توده از شامگاه 27 مرداد چه بود؟
*اين كتاب، همدلی با دولتمرد يا دولتمردان برجستهای است كه با همــهء ضعفها و ظرفيـّتهای خويش، ايران را آزاد و سربلند میخواستند.
*پس از گذشت بيش از 50 سال، «28 مرداد 32» را (به هر نامی كه بناميم) بعنوان يك «گذشته»، بايد به «تاريخ» تبديل كرد و آن را «موضوع» مطالعات و تحقيقات منصفانه قرار داد.
***
اشاره:
متن کامل کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست»، اخیراً توسّط انتشارات فرهنگ (کانادا)، در 463 صفحه، منتشر شده است.
این کتاب، با نگاهی تازه به اسناد و رویدادهای این دوران، کوشیده است تا روایتی تازه و متفاوت ازآنچه که تاکنون «کودتای 28 مرداد 32» نامیده شده، ارائه نماید. یکی از محوری ترین یا مهمّ ترین بخش های این کتاب، توجهء نویسنده به نیروی حیرت انگیز «سازمان افسران حزب توده» و نقش آن در رویدادهای 25- 28 مرداد 32 می باشد (از جمله دستگیری غیر منتظرهء سرهنگ نصیری توسّط یکی از اعضای «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان شاه مبنی برعزل مصدّق و نیز، تهیّه و تکمیل نقشه ها و کروکی های پادگان های مهمّ تهران برای یک کودتای احتمالی).
نویسنده در بخش ِ«نقش و نقشهء دیگر ِمصدّق در 28 مرداد »،نشان می دهد که دکتر مصدّق - با هوشیاری، خِرَدمندی و وطن پرستی بسیار - ضمن انتصاب خواهر زادهء خود (سرتیپ محمّد دفتری) به سِمتِ رئیس شهربانی کلّ کشور و نیز فرماندار نظامی تهران، و با فراخواندن هواداران خود برای تَرک تهران یا ماندن در خانه های شان در روز 28 مرداد، و یا با عدم درخواست کمک ِ مردمی از طریق رادیو (با وجود اصرار و پافشاری دکتر فاطمی و دیگر ِیاران مصدّق)، کوشید تا ایران را از یک جنگ داخلی برَهانَد و از افتادن ایران به چنگ «سپاه عظیم و رزم دیدهء توده ای ها» (بقول بابک امیر خسروی) جلوگیری کند و.......
در زیر، بخش پایانی دیباچهء کتاب «دکتر مصدّق؛آسیب شناسی یک شکست» را می خوانیم.
* *
عرصــهء تحقيقات تاريخی، عرصــهء نسبيـّتها ، احتمالات و امكانات است و لذا نگارنده كوشيده تا بجای پيشداوری و طرح «نظرات قطعی و حتمی»، با طرح سئوالاتی، خواننده را به داوری و تأمل فراخواند. همچنين، نگارنده بدنبال يك بررسی جامع و گسترده از ماجرای ملّی شدن صنعت نفت و شخصيـّتهای سياسی دوران مورد بحث نيست، كمبودها و كاستی های احتمالی كتاب، هم از اين روست. اين كتاب تنها تأمّلاتی است گذرا بر برخی از جنبههای رويداد مهمـّی كه كمتر مورد توجـّه پژوهندگان بوده است. به عبارت ديگر، اين كتاب بدنبال حقيقتهای تحريف شده و ارزيابی تازه از واقعيـّتهائی است كه در غبار تعصّبات سياسی يا تعلّقات ايدئولوژيك پنهان ماندهاند، بنابراين، كتاب حاضر ـ از جمله ـ بدنبال پاسخ به اين سئوالات است:
ـ با توجـّه به اينكه: «در تيرهترين روزهای رابطــهء شاه و مصدّق، شاه با روی كار آوردن زاهدی از راه كودتای نظامی مخالفت مینمود»12، آيا میتوان رويدادهای منجر به سقوط دولت مصدّق را يك «كودتا» ناميد؟
ـ نقش حزب توده در بازداشت غيرمنتظرهء سرهنگ نصيری توسط عضو «سازمان افسران حزب توده» بهنگام ابلاغ فرمان عزل مصدّق و در نتيجه، آشفته كردن فضای سياسی حاكم و تبليغ و تلقّی اين امر به «كودتای شبِ 25 مرداد 32» چه بود؟
ـ آيا اساساً در 28 مرداد 32، طرحی برای «كودتا» عليه دولت مصدّق وجود داشت؟
ـ اگر آری! پس چرا دكتر مصدّق در مقام وزير دفاع و مسئول نيروهای نظامی و انتظامی و با وجود اصرارِ دكتر حسين فاطمی و ديگر يارانش در برابر «كودتا»، مقاومتی نكرد؟ و حتّی از تقاضای كمك مردمی از طريق راديو خودداری نمود؟
ـ اگر نه! چه علل يا عواملی باعث سقوط دولت مصدّق گرديد؟
ـ آيا فلسفهء سياسی دكتر مصدّق ـ چنانكه میگويند ـ مبتنی بر ليبراليسم يا ليبرال ـ دموكراسی بود؟
ـ با آغاز حكومت مصدّق، كمكهای مالی آمريكا به ايران بطور بیسابقهای افزايش يافت آنچنانكه اگر كمكهای مالی آمريكا نمیبود، دولت مصدّق ـ چه بسا ـ بسيار زودتر سقوط میكرد. نياز مالی دولت دكتر مصدّق به اين كمكهای مالی، آنقــدر بود كه حتّی يك روز قبل از 28 مرداد 32، مصدّق در ملاقات با سفير آمريكا، هندرسون13، خواستار يك وام 10 ميليون دلاریِ ديگر از آمريكا شده بود. از اين گذشته، اعتماد و اطمينان مصدّق به دولت آمريكا آنچنان بود كه مصدّق پيشنهاد كرد تا ترومن 14رئيس جمهوری آمريكا، در اختلافات ايران با شركت نفت انگليس، حَكَميـّت كند. بنابراين: چه شد كه در يك روند 2 ساله، «نزديكترين و بهترين دوست ايران» (به قول مصـدّق)، در برابر سياستهای وی قرار گرفت؟
ـ آيا دكتر مصدّق در يك فرصتسوزیِ زيانبار از «تحقّق مُمكنات» بازمانده بود و مانند عموم رهبران پوپوليست، با «آشوبزائی» يا «آشوبزيستی»، میخواست اين فرصتسوزیِ زيانبار را پنهان كند تا چونان يك «قربانی مظلوم» جلوه نمايد؟
ـ بر اساس مدارك موجود، در تحـّولاتی كه به سقوط دولت مصدّق انجاميد، منابع يا منافع نفتی ايران دارای اهميـّت دست دوم بود. در نزد دولتمردان آمريكا، حضور روزافزون و توانمند حزب توده در ايران و خصوصاً نفوذ حيرتانگيز اين حزب در لايههای نظامی و انتظامی كشور (با نام «سازمان افسران حزب توده») مسئلهء اساسی بشمار میرفت، بدين ترتيب با توجه به مماشات يا «بازی»ی مصدّق با فعاليـّتهای اين حزب غيرقانونی به عنوان «كارت»ی در مذاكره با آمريكا و انگليس، با توجـّه به جنگ كُره (1950)، پيروزی كمونيستها در چين و گسترش نفوذ شوروی و با توجـّه به همسايگی آن كشور با ايران، آيا دولت آمريكا در شخصيـّت دكتر مصدّق يك «دكتر بنش»15 ديگری میديد كه ايران را به دامن شورویها میانداخت؟16
ـ نامهها و پيامهای غيردوستانهء آيزنهاور و مسئولان وزارت امور خارجهء آمريكا و خصوصاً ديدار خصوصی هندرسون با مصدّق در شامگاه 27 مرداد چه تأثيری بر اراده و تصميمات مصدق داشت؟
ـ علّت ممنوعيـّت تظاهرات ضدسلطنتی توسط مصدّق يا فراخواندن هوادارانش برای تَرك شهر يا ماندن در خانهها در روز 28 مرداد و يا ـ خصوصاً ـ علّت پاكسازی خيابانها از هواداران حزب توده از شامگاه 27 مرداد چه بود؟
ـ و سرانجام: «اگر 28 مرداد نبود» ـ با توجـّه به ساختار اجتماعی ـ فرهنگی و محدوديـّتهای تاريخی جامعه، آيا مصدّق قادر به استقرار آزادی، دموكراسی و جامعــهء مدنی در ايـران بود؟
اينها سئوالاتی هستند كه پس از گذشت بيش از 50 سال و با «فرونشستن غبار يادها»، اينك میتوان به آنها پرداخت.
روش تحقيق
اسناد سازمان اطّلاعات (MI6) و وزارت امور خارجهء انگليس در بارهء مصدّق و ملّی كردن صنعت نفت، سرشار از كينـــهء سوزان انگليسیها نسبت به مصدّقاند. اين اسناد ضمن اينكه نشان می دهند كه اقدامات مصدّق تا چه اندازه عليه منافع دولت استعماری انگليس بوده، در عين حال، مصدّق را مردی «نامتعادل و روانپريش» جلوه می دهند. از اين رو، نگارنده توجـّهء اساسی خود را بر گزارشها و اسناد وزارت امور خارجـهء آمريكا (در آرشيو ملّی ايالات متحده آمريكا) معطوف ساخته كه مسئولين آن بقول مصدّق «مانند يك برادرِ صميمی» برای حلّ اختلافات نفتی بين دولتهای ايران و انگليس تلاش كرده بودند. 18
گزارش «دونالد ويلبر»19 (كارشناس برجستـهء سازمان سيا در امور ايران و از طراحان اصلی عمليـّات عليه دولت مصدّق) مهمترين و معتبرترين سندی است كه چند ماه پس از 28 مرداد 32 (در سال 1954) نوشته و اخيراً منتشر شده است. اين گزارش پرتو تازه و دقيقی بر جريانات منجر به «28 مرداد 32» افكنده است.
از اين گذشته، در تاريخنويسی نوين به روحيـّات، خصوصيـّات روانی و سود و سوداهای آشكار يا پنهان شخصيـّتهای سياسی نيز توجـّه شايانی میشود. اين امر در بارهء سياستمداران دورهء پرخروش نهضت ملّی كردن صنعت نفت و خصوصاً در تغيير مواضع يا تصميمهای متناقض رهبران سياسی اين عصر، قابل تأمُل بيشتری است. به عبارت ديگر: در شرايط حساس و سرنوشتساز، مردان و رهبران بزرگ نيز دچار ترس و ترديد می شوند: تصميم ناگهانی و غيرمنتظرهء مصدّق در تغيير رئيس شهربانی كلّ كشور (سرتيپ مُدبـّر) و انتصاب شتابزدهء سرتيپ محمّد دفتری بجای وی و همزمان، واگذاری مقام فرمانداری نظامی تهران به سرتيپ دفتری در صبح 28 مرداد 32 به چه معنا میتوانست باشد؟
ـ با توجـّه به پيوندهای فاميلی بين مصدّق و سرتيپ دفتری و وابستگی آشكار سرتيپ دفتری به شاه و دربار، آيا مصدّق در آخرين لحظات با انتصاب وی به رياست شهربانی كلّ كشور و فرمانداری نظامی تهران، میخواست تا با ايجاد نوعی «حفاظ فاميلی و امنيـّتی»، خود و يارانش را از آسيبهای احتمالی نيروهای مخالف، مصون و محفوظ بدارد؟
ـ اينكه در آخرين لحظات، مصدّق معتقد شده بود: «از پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاه درخواست شود تا هرچه زودتر به ايران مراجعت فرمايند... چون كه تغيير رژيم، موجب ترقّی ملّت نمی شود»20.......همه و همه آيا نشانـهء اين بود كه با توجـّه به حضور توانمند حزب توده و هشدار ياران صديق مصدّق، او ادامـهء نبرد را ديگر به سود خود و به صلاح ملّت ايران نمی دانست؟ و بهمين جهت ـ باوجود اصرار و پافشاری كسانی مانند دكتر فاطمی و حسيبی، تقاضای كمك مردمی از طريق راديو و ايجاد يك «جنگ داخلی» را بیفايده و نادرست میديد؟ و...
اينها مسائل انسانی، شخصيـّتی و روانشناختی هستند كه با توجـّه به پيری، بيماری و تنهائی دكتر مصدّق در آن لحظات حسـّاس و سرنوشتساز، میتوانستند بر عزم و ادارهء وی تأثيری قاطع داشته باشند.
بنابراين: بنظر ما، عامل «تك علّتی» (دست خارجی) در آسيبشناسی شكست دكتر مصدّق، بسيار گمراه كننده است بلكه در اين باره، ضمن توجـّه به ضعف ساختار اجتماعی و توسعه نيافتگی سياسی جامعه، به ماهيـّت متناقض، متنافر و شكنندهء بنيانگذاران «جبهــهء ملّی» ـ كه هر يك بدنبال سود و سوداهای خويش بودند ـ نيز بايد توجـّه داشت. به عبارت ديگر: رويدادهای منجر به 28 مرداد 32، مجموعــهء وقايع كوچك و بزرگی بودند كه در يك دوران 2 ساله، بسان جويبارهائی به هم پيوستند و سپس چونان سيلابی عظيم، دولت مصدّق را فرو بردند. بقول خليل ملكی:
ـ «اگر ما پس از پيروزی [در ملّی كردن صنعت نفت] شكست خورديم، تقصير از خودِ ما بود...»21
* * *
پس از گذشت بيش از 50 سال، «28 مرداد 32» را (به هر نامی كه بناميم) بعنوان يك «گذشته»، بايد به «تاريخ» تبديل كرد و آن را «موضوع» مطالعات و تحقيقات منصفانه قرار داد. از ياد نبريم كه ملّتهائی چون اسپانيائیها، شيليائی ها و آفريقای جنوبیها، تاريخ معاصرشان بسيار بسيار خونبارتر و ناشادتر از تاريخ معاصر ماست، امّا آنان ـ با بلندنظری، آگاهی و چشـم پـوشی (نه فراموشی) و با نگاه به آينده ـ كوشيدند تا بر گذشتــــهء عـَصَبی و ناشاد خويش فائق آيند و تاريخشان را عامل همبستگی، آشتی و تفاهم ملّی سازند.
داشتن شجاعت اخلاقی در نگاهِ فروتنانه به گذشته و دستيابی به تفاهم ملّی يا تاريخ ملّی ـ میتواند سقفی برای ايجاد جامعــهء مدنی بشمار آيد، چرا كه جامعــهء مدنی، تبلور يك جامعــهء ملّی است و جامعـهء ملّی نيز تبلور داشتن تفاهم ملّی پيرامون برخی ارزشها (از جمله بر روی حوادث و شخصيـّتهای مهـّم تاريخی) است.
آيندگان به تكرارِ دوبارهء اشتباهات ما نخواهند پرداخت به اين شرط كه امروز، ما ـ اكنونيان ـ گذشته و حال را از چنگ تفسيرهای انحصاری يا ايدئولوژيك آزاد كنيم. برای داشتن فردائی روشن و مشترك، امروز، بايد تاريخی ملّی و مشترك داشته باشيم.22
* * *
بخشهای اوّل و سـّوم اين كتاب، از متن مقالات و گفتگوهايم استخراج و تنظيم شده و در واقع، «مقدّمه» و «مؤخّره»ی اين بحث بشمار میروند. از دوستان عزيزم مهندس مازيار قويدل و عباس احمدی (مزدك) برای همّت و محبـّتشان در تهيـّه و تنظيم اين گفتههای پراكنده، صميمانه سپاسگزارم.
در پايان، سپاس صميمانهام را به دوست عزيزم: دكتر مينا راد (بخاطر ياریهای بيدريغ و نظرات ارزشمندش) ابراز میكنم. دوستان بزرگوارم فريدون فلفلی و دكتر ساموئل ديان با ياریهای ارزندهء خويش، مرا رهين منّت خود كردهاند. از عزيزان مهربانم: مهين آزادفر، آليس آواكميان، مسعود لقمان، محمـّد مهدی مرادی، فريد زربخش، علی آذربا و باقر مرتضوی صميمانه سپاسگزارم. از نقد و نظرهای سروران عزيز بر بخشهائی از اين كتاب (منتشر شده در سايتهای اينترنتی) نيز سپاسگزاری میكنم، هرچند شايستهتر می بود كه آن نقدهای شتابزده و نظرهای ناروا پس از انتشار متن كامل كتاب منتشر میشدند چرا كه جوهر اين كتاب، نه مفارقت بلكه مرافقت و همدلی با دولتمرد يا دولتمردان برجستهای است كه با همــهء ضعفها و ظرفيـّتهای خويش، ايران را آزاد و سربلند میخواستند، از اين رو بقول احمد شاملو:
ـ «كتاب ما
محبـّت است و زيبائیست
تا زُهدان خاك
از تُخمــهء كين
بار نبنــدد».
اگر اين كتاب كوچك، پرتو كمرنگی بر يكی از مهـّمترين و مُبهمترين رويدادهای تاريخ معاصر ايران بشمار آيد، نويسنده، خود را مسرور و اجر خود را مشكور خواهد يافت.
زيــرنويس هـا
12ـ موحّد، ج2، ص955، مقايسه كنيد با نظر عظيمی، مصدّق و كودتا، ص53؛ عظيمی، تجربهء مصدّق...، ص22
13- Henderson, Loy
14- Truman, Harry
15ـ Beneš, Edvard رئيس جمهور چكسلواكی كه بخاطر مُماشات با كمونيستها، در سال 1948 اين كشور را به كمونيستها سپرد. «ادوارد بنش»، سرانجام توسط كمونيستهای چك از پنجرهء طبقهء هفتم عمارتی به پائين پرتاب شد!
16ـ در سالهای اخير، شخصيـّت و سرنوشت محمد داودخان (نخستوزير افغانستان، پسر عمو و شوهر خواهر محمد ظاهرشاه) در استقرار يك رژيم كمونيستی وابسته به شوروی در افغانستان، مثال روشنتری است.
17- US National Archives
18- سخنان نامتعارف وزير امور خارجهء سابق آمريكا، خانم مادلين آلبرايت، در بارهء رويداد 28 مرداد 32، نشان می دهد كه رويدادهای تاريخی میتوانند برای مصالح يا مُصالحههای سياسی روزمـّره، فوايد عملی داشته باشند!
19 -Wilber, Donald
20ـ مصدّق، خاطرات و تأمّلات، صص272-273.
21- ملكی، نهضت ملّی ايران و عدالت اجتماعی، ص141. مقايسه كنيد با نظر كاتوزيان: اقتصاد سياسی ايران، بخش سوم، ص284
No comments:
Post a Comment