واقعه ی سی اُم تیر
بهزاد عطارزاده
چکیده
سی ام تیرِ سال 1331 نقطه عطفی در تاریخ معاصر ایران به شمار می آید. در این روز ائتلاف جبهه ی ملی و دولت دکتر مصدق که به منظور ملی کردن صنعت نفت به قدرت رسیده بودند و در طول دو سال با جار و جنجال در داخل و خارج کشور در مقابل انگلستان ایستاگی کردند، به قله ی قدرت خود رسیده و پس از آن به تدریج و به سرعت یک سال و یک ماه از این قله سقوط کردند. در این روز پادشاه که سخت در پی استوار کردن پایه های قدرت شاهانه و ایفای نقش قدرتمدارانه در نظام مشروطه بود، تلاش های خود را شکست خورده می دید. برخلاف شاه جوان که با حفظ حیثیت، آرام در کاخ سلطنتی نشست و تن به خواسته های مصدق داد، نخست وزیر قوام، که بیش از 50 سال در صحنه ی سیاسی ایران حضور داشت، با تمام آبروی خود در کوچه ها و خیابان های پر هیاهوی ایران که این بار آغشته به تندی های سیاسی شده بود، شکست را پذیرفت و پس از نزدیک به شش دهه تنها در کمتر از شش روز با قدرت سیاسی در ایران خداحافظی کرد و نامه ی بلند زندگی سیاسی اش را آنچنان گران نابود شده دید که تا دو سال پس از آن که نامه ی زندگی اش به پایان رسید نتوانست کمر راست کند. در این روز حزب توده ی ایران هم نشان داد اگر چه در ایران دولتی کمونیستی بر سر کار نیست اما حزب از آنچنان قدرتی برخوردار است که می تواند خیابان های ایران را عرصه ی تعیین آینده ی سیاسی کشور کند. در این روز رهبری مذهبی جامعه که به دست آیت الله کاشانی بود نیز، دست کم برای اولین بار پس از قدرت رضا شاه، قدرت مذهب را به عرصه ی سیاسی و قضایی ایران کشاند.
در اینجا نگاهی در وقایع پیش از سی ام تیر ماه 1331 تا واقعه ی "قیام 30 تیر" می اندازیم. اوضاع جامعه ی ایران، به قدرت رسیدن مصدق در مجلس شانزدهم، مسئله ی نفت و روابط ایران با دول خارجی. مسیری که دولت مصدق و جبهه ی ملی برای حل مسایل ایران طی کردند، تکاپوی قوام برای بازگشت به قدرت و سرانجام نقطه تلاقی این مسائل در واقعه ی سی ام تیر، موضوع بررسی این پژوهش است.
واژگان کلیدی: سی تیر 1331 – صنعت نفت – نهضت ملی – انگلستان – آمریکا - احمد قوام – محمد مصدق – کاشانی – محمد رضا شاه – جبهه ی ملی – حزب توده
1. مسئله ی نفت
در سال 1280/1901، اولین قرارداد بهره برداری از منابع نفتی ایران بین دولت ایران و یک تبعه ی انگلیس به نام دارسی بسته شد. به موجب این امتیاز 60 ساله، ایران تنها از 16 درصد سود دارسی برخوردار بود و امتیاز سرمایه گذاری و بهره برداری تنها در اختیار دارسی قرار گرفت. از سالی که دارسی امتیاز نفت را از دولت ایران دریافت کرد، هفت سال طول کشید که بالاخره توانست در سال 1287/1908 با مخارج و جدیت فراوان به اولین چاه نفت در مسجد سلیمان برسد. مخارج دارسی آنچنان زیاد بود که وی از بازپرداخت وام هایش به بانک های انگلیس ناتوان ماند و در مقابل مجبور شد بخش بزرگی از سهام خود را به دولت انگلیس واگذار کند تا جایی که پیش از شروع جنگ جهانی اول اکثریت سهام «شرکت نفت انگلیس» به دولت انگلستان رسیده بود.
مدت ها گذشت تا ایرانیان به نقش نفت به عنوان سرمایه ی مهم ملی پی ببرند. بویژه پس از جنگ جهانی اول و وقوف ایرانیان به این امر که نفت ایران به چه میزان عامل موثری در سوخت رسانی به تجهیزات بریتانیا و پیروزی آنان بوده است. از آن پس ایرانیان به تکاپو برای افزایش میزان سهم و سود ایران از منابع نفتی افتادند اما آنچه مانع از پیروزی آنان در این امر بود، مفاد قرارداد دارسی بود. سرانجام رضا شاه تصمیم به لغو این قرار داد گرفت و فصل جدیدی از سرنوشت نفت ایران با قرارداد 19۳۳ رقم خورد.
دکتر علی میرفطروس در این زمینه می نویسد: "رضاشاه در جلسۀ هيأت وزيرانش با عصبانيت، متن قرارداد ١٩٠١ دارسي را پاره کرد و در ميان شعله هاي آتش انداخت و بدنبال آن - از طريق مصطفي فاتح - به سرجان آدمن (رئيس شرکت نفت انگليس) پيغام داد که: «ايران ديگر نمي تواند تحمل کند و ببيند درآمدهاي عظيم نفت به جيب خارجيان سرازير شود در حالي که خود، محروم از آنهاست»."(۱) به دنبال مذاکرات پس از این قضیه و به توافق نرسیدن هیئت نمایندگی دولت ایران با انگلستان، ایران تصمیم به لغو یک طرفه ی قرار داد دارسی گرفت. این اقدام تند ایران واکنش تندتر انگلستان را در پی داشت که به دنبال آن انگلستان رضا شاه را تهدید به اقدام نظامی کرد و به آرایش ناوگان خود در خلیج فارس پرداخت و دست به تحریک قبایل عرب جنوب زد. تهدیدات سخت انگلستان سرانجام رضا شاه را مجبور به قبول پیشنهادهای انگلستان کرد که طی آن اگرچه ایران به سهم بیشتری از قرارداد دارسی رسید و مساحت عملیات شرکت نیز کمتر شد اما قرار داد به مدت 30 سال تمدید شد.
|
پس از سقوط رضا شاه و خوابیدن تب تند جنگ جهانی، دولت های ایران در فضایی جدید به فعالیت پرداختند. در این شرایط بعضی دولت هایی که سر کار آمدند پس از فراغت نسبی از مشکلات عدیده ی ایرانِ فقیر و ضعیف پس از اشغال به دنبال مسئله ی نفت و تغییر در قرارداد غیر منصفانه ی 19۳۳ افتادند. ساعد مراغه ای، احمد قوام، علی رزم آرا و سرانجام محمد مصدق هر یک به نحوی به این مسئله پرداختند.
ایران در سالهای به دنبال نفت
1. به دنبال نفت
پس از تبعید رضا شاه از ایران توسط قوای اشغالگر، تا اواسط دهه ی بیست خورشیدی هنوز نیروهای سرخ در خاک ایران مستقر بودند که مسئله آذربایجان معلول حضور آن نیرو بود و این مهمترین مشکل ایران به شمار می آمد. در این شرایط در سال 1323 شوروی ها درخواست امتیاز نفت شمال را به دولت ایران ارایه کردند، به این استدلال که دولت ایران باید در روابط بین دول بزرگ خارجی سیاست عادلانه پیش گیرد، بدینسان که امتیاز منابع نفت جنوب (آنچنان که ذکرش گذشت) در اختیار انگلستان است، در نفت شمال نیز ایران باید رعایت دولت قدرتمند شمالی را بکند.
اولین نشانه های شروع اقدام دولت ایران در مورد حقوق خود در منابع نفتی را می توان به واکنش نخست وزیر محمد ساعد در برابر پیشنهاد نفت شمال شوروی دانست. دکتر میرفطروس می نویسد: "...اولین تحریم مذاکرات نفت و سیاست موازنه ی منفی از نخست وزیری ساعد آغاز شد ...او ضمن مخالفت شدید با تقاضای شوروی ها درباره ی امتیاز نفت شمال، بررسی پیشنهادهای شرکت هاي نفتي کشورهاي ديگر را نيز به بعد از خروج نيروهاي متفقين از ايران موکول کرد"(۲). این اقدام ساعد به واکنش شدید دولت شوروی و حزب توده در ایران برخورد تا حدی که حزب توده تظاهراتی علیه ساعد برپا کرد.
اما شاید مسئله ی مهمی که حسین مکی آنرا آغاز سالهای نهضت ملی معرفی می کند، رد قرارداد قوام- سادچیکف در دوره ی پانزدهم قانونگذاری بود که ضمن آن قرارداد اشاره می شود "دولت باید برای استیفای حقوق ملت در نفت جنوب اقدام نماید."(۳) قرارداد قوام- سادچیکف که بخشی از سیاست ماهرانه ی قوام برای بیرون راندن قوای سرخ از خاک ایران بود دارای این خصوصیت ظریف بود که هرگونه امتیاز دادن از منابع ثروت ایران به دول خارجی باید به تصویب مجلس شورای ملی برسد و با توجه به اینکه هنگام بستن قرار داد، مجلس در دوران فترت به سر می برد، این قرارداد تا زمان بازگشایی مجلس (که پس از خروج نیرو های سرخ از ایران صورت می گرفت) فاقد اعتبار لازم بود. (۴) قرار داد قوام سادچیکف نکته ی مهمی در بر داشت که نقطه ی اتکا و آغاز تجدیدنظر در قرارداد 19۳۳ بشمار می آید. در قرارداد ذکر شده است: "...کلیه ی مواردی که حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت کشور اعم از منابع زیرزمینی و غیره آن مورد تضییع واقع شده است، به خصوص نفت جنوب، دولت به منظور استیفای حقوق ملی مذاکرات و اقدامات لازمه را به عمل آورد و مجلس شورای ملی را از نتیجه ی آن مطلع سازد..."(۵)
مشاهده می کنیم به پشتوانه ی این قرارداد بود که نمایندگان در دوره ی پانزدهم مجلس نه تنها اعطای امتیاز به شوروی را رد کردند، بلکه با طرح "اقدام دولت در استیفای حقوق ملت ایران در نفت جنوب" نهضت ملی شدن صنعت نفت - به قول حسین مکی - آغاز شد.
همچنین احمد قوام پس از ماجرای آذربایجان و پیروزی سیاسی و ملی اش در بیرون راندن قوای سرخ از خاک ایران و با توجه به خبردار شدن قراردادهای جدید و منصفانه ای که شرکت های دیگر در خاورمیانه بسته اند، به فکر تجدید نظر در قرار داد 1919 افتاد. قوام که آن زمان به قهرمان ملی بدل گشته و لقب «جناب اشرف» را به منظور موفقیت در مسئله آذربایجان از شاه دریافت کرده بود، به پشتوانه ی قدرت حزبی اش در رهبری حزب دموکرات، "مسئله ی تجدید نظر در قرارداد 19۳۳ را در جلسه ی هیئت دولت مطرح کرد و سپس دکتر شایگان و آقای آرامش را مسئول بررسی چگونگی تجدید نظر در قرار داد 1933 کرد."(۶) هرچند تلاش قوام چندان دوامی نیاورد و دولت او پیش از پرداختن به رفرم های مطلوبش ساقط شد، اما احتمالا همین امور علت آن بود که چند سال بعد در اعلامیه ی معروفش در تیر ماه 31، شروع مسئله ی ملی شدن صنعت نفت را به حساب خود گذاشت.
|
دکتر میرفطروس از فعالیت رزم آرا نیز در این زمینه صحبت به میان می آورد. رزم آرا پس از اصلاحات اجتماعی و اداری اش خواستار تقسیم 50-50 درآمد نفت ضمن آموزش 10 ساله ی ایرانیان در امور فنی را کرد. رزم آرا معتقد بود که " با توجه به فقدان امکانات فنّی و تدارکاتی و مالی، ملّی کردن شتابزدۀ صنعت نفت، بزرگترین خيانت است، این طرح معقول و ممکن (نه مطلوب) رزم آرا و توصيه های دلسوزانه وی، متأسفانه در هياهوها و جدال ها و جنجال هاي نمايندگان مجلس و روزنامه هاي وابسته به آنان تحقق نيافت. "جنجال های و تندی های سیاسی علیه رزم آرا بطوری شد که دکتر مصدق در صحن مجلس رزم آرا را تهدید به کشتن کرد. (۷)
2. آشوب در اوضاع اجتماعی ایران
چهار روز پس از سوگند مصدق به قتل رزم آرا، در شانزدهم اسفند ماه 1329 نخست وزیر رزم آرا در مجلس ترحیمی که برای یکی از روحانیون برگزار شده بود به ضرب گلوله ی طهماسبی از اعضای فداییان اسلام ترور شد. ترور نخست وزیر یک کشور به آن شکل در حضور رجال مهم سیاسی و نظامی مسئله ای عجیب بود اما با اینحال از ترور ناجوانمردانه ی رزم آرا مخالفان وی از جمله اعضای جبهه ی ملی خرسند بودند. جالب است که بعدها در دوره ی زمامداری آقای مصدق، طهماسبی قاتل نخست وزیر مقتول، به دستور دولت آزاد شد.
پس از ترور رزم آرا مجلس به نخست وزیری علا، رای می دهد. پروفسور آبراهامیان از اوضاع وخیم اجتماعی و اختلاف طبقاتی حاد در جامعه ی ایرانی سخن به میان می آورد. این اختلافات تا بدانجا مشکل زا بود که علا فرمان حکومت نظامی را به بهانه ی مشکلات ناشی از «اختلاف طبقاتی» صادر می کند و شاه نیز در نطقی رادیویی تضاد طبقاتی را بزرگترین بدبختی ایرانیان و راه کاهش آن را توسل به قوانین اسلامی عنوان می کند. نکته ی قابل توجه اینجاست که استدلال شاه الگو قراردادن قناعت و بردباری مسلمانان صدر اسلام در برابر فقر و تیره روزی بود.(۸)
در اواسط فروردین 1330در اعتراض به وضعیت نامساعد مسکن و دستمزدهای پایین کارگران صنعت نفت، حزب توده علیه دولت در اهمال در طرح ملی کرن صنعت نفت، که پیشتر توسط مصدق و یارانش در مجلس شورای ملی طرح شده و به تصویب رسیده بود، اعتصاب عمومی و راهپیمایی گسترده ای در خوزستان به راه انداخت. پلیس به مقابله با این تظاهرات شتافت و انگلستان نیز به آرایش نظامی در آبهای خلیج فارس دست زد. در این اعتصاب شش نفر کشته شدند و حزب توده در همدردی با اعتصاب کنندگان، اعتصاب هایی در دیگر نقاط کشور راه انداخت.
اوضاع اجتماعی ایران به دلیل فقر روزافزون و اختلافات طبقاتی هر روز وخیم تر می شد. قدرت گرفتن فداییان اسلام از سویی و حزب قدرتمند توده از سوی دیگر بیم آن را می داد که خیابان ها، ترورها و راهپیمایی ها عرصه ی تعیین معادلات سیاسی باشد.
3 – ائتلاف گروه ها ی اجتماعی و تشکیل جبهه ی ملی
به دنبال بیم از تخلف در انتخابات مجلس شانزدهم، عده ای از نمایندگان مجلس و رجال سیاسی به فکر ائتلاف منسجمی شدند. هیاتی 19 نفره متشکل از فعالان سیاسی، نمایندگان مجلس و روزنامه نگاران از طبقه ی متوسط اجتماعی ایران به عنوان هیئت موسس تشکیل جبهه ای ائتلافی، از عقاید مختلف، برای بسیج عمومی مامور شدند و تاسیس جبهه ی ملی را اعلام داشته و دکتر مصدق را به عنوان رهبر جبهه انتخاب کردند. ائتلاف احزاب ایران، ملت و زحمتکشان با کاشانی و حمایت فداییان از آنها به خاطر رسیدن به «هدف مقدس»، اجتماع ناهمگونی را به وجود آورده بود که شاید حداکثر، «اجتماع» این گروه ها باهم تنها در مفهومی کلی به عنوان «مبارزه با استعمار» «اشتراک» نظر داشت. "ائتلاف گروه های مذهبیون و بازاریان وابسته به کاشانی و روشنفکران طبقه ی متوسط اگر چه موفقیتی در انتخابات مجلس نداشت اما توانسته بود توده های مردمی را به خود جلب کند."(۹) جبهه ی ملی تنها توانست هشت کرسی از 130 کرسی پارلمان را کسب کند اما آنچنان که می بینیم جبهه بیش از آنکه ظرفیت کرسی های پارلمان را داشته باشد، سعی خود را در خیابان ها معطوف می کرد آنچنان که قدرت جبهه ی ملی بیش از نفوذ در لایه های بالایی قدرت "در بسیج افکار عمومی به وسیله ی تبلیغاتش بود و انتخاب دکتر محمد مصدق به نخست وزیری نیز از این خاستگاه بود. چرا که در دوره ی انتخاب وی میبینیم در مجلس تنها هشت کرسی متعلق به هم جبهه ای هایش بود و اکثر باقی مانده در اختیار سلطنت طلبان و مخالفان وی.
|
4 – مصدق و نفت
4 - 1 مصدق در قدرت
"عده ای از انگلیسی ها به دولت جدید انگلستان پیشنهاد کردند که نام میدان ترافالگار که یادگار پیروزی انگلیسیها در نبرد دریایی معروف ترافالگار است به میدان "آبادان" تبدیل شود که یادگار بزرگترین شکست و تحقیر انگلستان در تاریخ و برای نسل های آینده ی انگلیسی درس عبرتی باشد."(حسین مکی – کتاب سیاه – ص 11)
در تاریخ 24 اسفند سال 29 طرح ملی شدن صنعت نفت در مجلس و در تاریخ 29 اسفند در سنا تصویب شد. بر اثر مشکلات اجتماعی ایران که با عنوان «اختلافات طبقاتی» و فقر روز افزون به آن اشاره کردیم کشور از حالت عادی خارج شده و به بحرانی اجتماعی و اقتصادی رسیده بود. با تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت، تب کینه ی دیرینه با انگلستان به اوج خود رسید. گویی تمام مشکلات وقت از ناحیه ی اقدامات استعماری انگلستان در قرن اخیر بوده است. بحران، نوک پیکان تیز خود را به پشتوانه ی نهضت ملی شدن صنعت نفت به سوی انگلستان نشانه گرفت. جبهه ی ملی نیز سوار بر افکار عمومی به پشتوانه ی قدرت مردمی می خواست با انگلستان که سالها رعب و وحشت در دل ایرانیان انداخته بود مبارزه کند. همت ملیون قابل ستایش بود اما آیا آنها توانستند افکار عمومی را هدایت کنند و یا به دلیل فقدان درایت لازم افکار عمومی آنها را هدایت کرد؟
در حالی که جبهه ملی قدرت خود را در خیابان ها و کوچه ها تقویت می کرد، اکثریت مجلس هر چه بیشتر تحت تاثیر «شور مردم» قرار می گرفتند. سرانجام از اکثریت مجلس جمال امامی پیشنهاد نخست وزیری دکتر محمد مصدق را با استدلال اینکه تنها ایشان می تواند نفت را ملی کند، مطرح کرد. مصدق پذیرفت و با رای نمایندگان پارلمان مسئول تشکیل کابینه شد.
رادیو تهران پس از انتخاب مصدق اعلام کرد که تمام بدبختی ها بی قانونی ها و فساد ایرانی ها در 50 سال گذشته ناشی از مسئله نفت و یغماگری شرکت نفت بوده است. (۱۰)
پس از تشکیل کابینه، مصدق به سراغ مسئله ی نفت رفت و کمیته ای پنج نفره را به خوزستان فرستاد تا سایت های نفتی را تحویل بگیرند. در مقابل این اقدام شرکت نفت هشدار داد کارمندانش را از شرکت خارج می کند و به نفتکش ها نیز اعلام کرد که نفت ایران در بازار های جهانی پذیرفته نیست. در مقابل دکتر مصدق نیز مذاکرات با شرکت را قطع کرد. در شهریور ماه شرکت نفت اعلام تعطیلی کرد و دولت انگلیس نیروی دریایی خود را در خلیچ فارس تقویت کرد.
مصدق در اواخر پاییز تمام کنسولگری های انگلیس را در ایران به اتهام دخالت این دولت در امور داخلی کشور تعطیل کرد. با این اقدام مصدق راه مذاکره با شرکت نفت را هر چه بیشتر محدود کرد. این عمل شکاف میان دو دولت را بیشتر و عرصه ی گفتگو برای حل مسئله نفت را تنگ تر کرد. امواج افکار عمومی ضد انگلیسی هر روز تندتر و عصبی تر می شد و مصدق را نیز بر بلندای این امواج قرار داد.
مصدق که بر اثر حمایت های بیرونی مجلس به قدرت رسید به دنبال حفظ قدرت و محبوبیت و قوی تر کردن پایگاه خود در بین توده های مردمی بیرون از مجلس بود و در برابر مخالفان، اسلحه ی استفاده از توده ها را برگزید. چنانکه روزنامه ی اطلاعات می نویسد: "مصدق همواره به خیابان ها متوسل می شود تا مخالفان را در فشار قرار دهد."(۱۱)
مصدق با دیدن بالا گرفتن مخالفت ها در مجلس، به فکر برگزاری انتخابات زودهنگام دوره ی هفدهم افتاد. به این امید که نمایندگان بیشتری از جبهه را به مجلس بفرستد لایحه ی اصلاح نظام انتخاباتی را به مجلس تقدیم کرد اما لایحه رد شد. هنوز مصدق امیدوار به حضور "70-80 نماینده ی کت بسته" در مجلس هفدهم از جبهه ی ملی و معتقد به حضور حتمی "80% از نمایندگان حقیقی ملت" در دوره ی هفدهم بود. جبهه ی ملی 12 کرسی از حوزه ی انتخابی تهران را بدست آورد که نشان از موفقیت کامل او در پایتخت بود اما با گذشت انتخابات و عدم کسب موفقیت در حوزه های دیگر، بر آن شد که پس از رسیدن تعداد وکلا به حد نصاب، انتخابات را متوقف کند. با اینکه مصدق اینچنین کرد اما از 79 نماینده ای که پس از توقف انتخابات برگزیده شده بودند تنها 30 نفر یا از اعضای جبهه یا سرسپرده و در رابطه با آن بودند و 49 نماینده ی دیگر از مخالفان جبهه. دکتر موحد این انتخابات را "مایه خفّت و سرشکستگی" مصدّق می خواند که هم درماندگی مصدق را نسبت به نیروهای مخالفش را نشان می داد و هم بسیاری از سران جبهه ی ملی را رو در روی هم قرار می داد. (۱۲)
با شروع بکار مجلس هفدهم، با آنکه جو عمومی پشتیبانی تندی از مصدق داشت، مقابله ی نمایندگان با مصدق از راه های غیرمستقیم و فرعی خود را نشان داد. شاید اولین این نشانه ها، مقابله با انتخاب امام جمعه ی تهران - دکتر حسن امامی از طرفداران دربار - بود. نمایندگان مجلس با مطرح کردن بحث هایی چون محرومیت های منطقه ای در برابر تهران، در صدد تضعیف دولت بر آمدند و اینگونه تا پنج ماه دولت را تحت فشار شدید قرار دادند.
جبهه ی ملی هر روز با تبلیغات بیش از پیش خود به جذب توده ها می پرداخت و عرصه ی معادلات سیاسی ایران را هرچه بیشتر از سطح مجلس و سیاستمداران به خیابان ها می کشاند. در این راه خصلت عوام گرایی شخص دکتر مصدق نیز بی تاثیر نبود. چنانکه جمال امامی که پیشتر از او به عنوان کسی که پیشنهاد نخست وزیری مصدق را در مجلس پانزدهم مطرح کرد، یاد کردیم، در صحن علنی مجلس می گوید: "دولتمداری به سیاست خیابانی نزول کرده است...این نخست وزیر است یا هوچی یا انقلابی ؟...می دانستم هوچی است اما جاه طلبی او را تا به این حد نمی دانستم...او که شما را نماینده نمی داند، چاقوکش های جلوی مجلس را نماینده می داند. دکتر مصدق هم یکی از آن امراضیست که خدا برای ایران فرستاد."(۱۳)
عوامگرایی مصدق آنجا بیشتر چلوه می کرد که مصدق ملی کردن صنعت نفت را الهامی غیبی می دانست و به واسطه ی خوابی که دیده بود و شخصی نورانی او را ترغیب به بازکردن زنجیر های بسته به پای ملت ایران کرده و به این پشتوانه معتقد بود مخالفت با دولت، مخالفت با ملی شدن صنعت نفت است و بدین گونه، انتقاد از دولت را بیجا می شمرد. (۱۴) سوار شدن بر موج ملی گرایی مصدق و کشاندن عرصه ی سیاست به خیابان ها اگر چه در بسیج افکار عمومی کارکرد داشت اما باعث بروز مرضی در عرصه ی سیاسی ایران شد که کشور را به بلوا می کشاند. در پی واقعه ی 9 اسفند 31، پس از شدت گرفتن مخالفت ها با مصدق و حمله به خانه ی وی، مصدق در مجلس متحصن شد و به شکایت از اوضاع پرداخت که بعنوان نخست وزیر هیچ امنیتی ندارد: "درِ خانه مرا شکستند و می خواستند مرا در منزل خودم بکشند، فرار کردم به ستاد ارتش آنجا هم امنیت نداشتم و به مجلس آمدم متحصن شوم...". حسین مکی می گوید: "شب جلسه ی خصوصی برگزار شد، مصدق با پیژامه و روبدوشامبر به مجلس آمد... وقتی نطق مصدق پایان یافت با عصبانیت به فاطمی گفتم امشب شما مملکت را به باد تجزیه دادید." استدلال مکی این بود که وقتی نخست وزیر کشوری اینچنین بدون خویشتنداری و سیاست ورزی امنیت ملی را به زیر سوال می برد و همه ی مسائل را به عرصه ی عمومی می کشاند کشور از حالت عادی خارج می شود. مکی معتقد بود با این اوضاع به سادگی انگلستان تنها "به خرج چند ملیون در میان بعضی عشایر و خرید بعضی فرماندهان نظامی آنجا، خوزستان را از ایران جدا می کند" و سپس واقعه ی آذربایجان و تحریکات بیگانه را یاد آوری نمود. (۱۵)
پس از پنج ماه کشاکش بین مجلس هفدهم و دولت دکتر مصدق، ایشان دوباره رای اعتماد کسب کرد. مصدق این بار به امید در دست گرفتن کامل قدرت، به واسطه ی حق قانونی نخست وزیر در انتخاب وزیر جنگ که به صورت سنتی شاه آن را انتخاب می کرد، در دیدار با شاه درخواست تعیین شخص خود به این سمت را کرد که با مخالفت شاه رو به رو گردید. در مقابل مصدق نیز قهر و تهدید به استعفا کرد. در این بین، میان مصدق و شاه برای رفتن و ماندن وی در دربار درگیری ای رخ داد که مصدق به حالت بی هوشی افتاد. پس از آن روز و بازگشت مصدق به خانه، نخست وزیر به فکر تنظیم استعفانامه و تقدیم به شاه بود که حسین مکی نماینده ی اول تهران به دیدار وی رفت. پس از این دیدار مکی پیشنهاد کرد که استعفانامه را نخست وزیر بین مردم منتشر کند تا مردم دلیل کناره گیری نخست وزیر را بدانند. مصدق با نظر به اینکه شاه پس از بیهوشی وی، پذیرایی و مواظبت بی دریغی از او کرده قبول نمی کند اما اصرار مکی در انتشار علنی استعفانامه و عنوان این موضوع که "اینها جانشین شما را پس از عزل نیز انتخاب کرده اند. اگر فکر می کنید شما را دعوت به کار می کنند اشتباه می کنید، بنابراین موضوعیتی ندارد که مردم ندانند چرا استعفا کردید"(۱۶)نخست وزیر را قانع به انتشار علنی استعفانامه کرد. با آنکه رادیو در دست نیرو های انتظامی برای کنترل اوضاع بود، مکی با توسل به دستگاه های تبلیغاتی قوی ای که جبهه ایجاد کرده بود موفق به انتشار وسیع استعفانامه شد. گویا توسل به مردم در هر مرحله به مذاق رهبران جبهه ی ملی خوش آمده بود. مکی متن استعفانامه را که حاکی از چگونگی اقدام به استعفای مصدق و مقاومت شاه در برابر خواسته های وی بود را در روزنامه ی باختر امروز (متعلق به دکتر فاطمی) چاپ کرد و اینچنین غوغایی در بین مردم ایجاد شد.
|
4 - 2 – انگلستان، آمریکا، مصدق
نیویورک تایمز: امواج تمایلات ملی گرایی که شرکت نفتی انگلیس ایران را طی هفته های اخیر در خود گرفته اکنون به گونه ای غیر عادی یکی از رهبران عوام فریب و پرهیبت ایرانی محمد مصدق سالخورده را به قله ی اقتدار برکشانده است. (۱۷)
پس از تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت، مک گی معاون وزارت خارجه ی انگلستان به ایران سفر کرد و با سفیر انگلستان در ایران، - شپدر - ملاقات کرد. "وی را مغموم یافت چنانکه آمریکا و شرکت نفتی آمریکا - عربستان را بخاطر بستن قرار داد 50-50 با عربستان سرزنش می کرد. مک گی نیز به شپدر گفت که پیشتر برای تقسیم حق مساوی به شرکت نفت انگلیس هشدار داده بود و آنها باید وضعیت جدید ایران را درک می کردند و با انعطاف ناپذیری چنین دردسری را برای خود ایجاد نمی کردند.(۱۸)
آنچنان که دکتر میرفطروس نیز می گوید در سالهای ملی شدن صنعت نفت، آمریکا دوست صدیق و همراه ایرانیان بود. با آنکه انگلستان منابع نفتی ای که زیر خاک ایران خوابیده حق مسلم خود می دانست، آمریکا انگلستان را تشویق به مذاکره می کرد و از اقدام های تند برحذر می داشت.
آمریکا مایل به حل مسالمت آمیز مسئله نفت بود و انگلیس را تشویق به مذاکره، پذیرش ملی شدن و توافق به تقسیم حق مساوی با ایران می نمود اما انگلستان با این استدلال که نفت ایران دارای اهمیت حیاتی برای اهداف مشترک دو متحد است حاضر به پذیرش این تقسیم نمی شد. البته استدلال دیگر انگلیسی ها این بود که با پذیرش این امر از سوی انگلیس، تب ملی گرایی و ملی کردن صنایع در کشورهای دیگر نیز غیرقابل کنترل می شود.
آمریکا جبهه ی ملی را نمونه ای متعادل از احزاب که در پارلمانی دموکراتیک قدرت گرفته اند می دانست. درحالی که انگلستان آنها را ناسیونالیست های افراطی و جزم اندیش می خواند. با آنکه جو حاکم بر سیاست ها و رسانه های انگلیس جوی ضد مصدق و نهضت ملی ایران بود و مصدق را روباه پیر و جزم اندیشی غیر قابل انعطاف می خواندند، رسانه های آمریکایی، انگلستان را به خاطر سیاست های استعماری و متحجرش سرزنش می کردند.
انگلستان با شکست های مکرر مذاکرات، حاضر به هرگونه برخورد با ایران شده بود و در این میان به دنبال حمایت قاطع آمریکا در برخورد با ایران بود. در مقابل آمریکایی های به فرانک سفیر انگلیس در آمریکا هشدار دادند که دو راه دارند؛ تن دادن به مصالحه با ایران یا درگیری با یک فاجعه. فاجعه ای که از آن به بروز یک جنگ جهانی دیگر یاد می کردند. اچسن وزیر خارجه آمریکا ضمن مخالفت، برخورد نظامی با ایران را دارای پیامد های سیاسی غیر قابل جبرانی می دانست.
سرانجام آمریکا در برابر شگفتی انگلیس طی بیانیه ای رسمی و علنی اعلام کرد که ملی شدن صنعت نفت ایران را می پذیرد و با مردم ایران که خواستار افزایش در آمد خود ناشی از توسعه ی صنعت نفت هستند همدردی و همراهی می کند.
پس از آنکه مذاکرات نمایندگان بریتانیا با مصدق و کاشانی بی نتیجه ماند و انگلستان از درخواست ایران برای حق اداره ی شرکت نفت و در مقابل مذاکره برای جبران خسارات دولت انگلیس سرباز زد، طی نشستی خبری مصدق به طور علنی اعلام کرد که مذاکرات شکست خورده است. کلمنت اتلی نخست وزیر انگلیس در تلگرافی به هری ترومن از ایران به عنوان عامل شکست مذاکرات یاد کرد و درخواست مساعدت دولت امریکا در برآوردن حق انگلیس در منابع نفتی ایران را کرد. ترومن در پاسخ به اتلی وی را سرزنش کرد که لجاجت و انعطاف ناپذیری انگلیس در مسئله ی نفت باعث شکست مذاکرات شده است و نوشت: "نه انگلیس و نه امریکا حق هیچگونه اقدامی علیه آرمان های مشروع ملت ایران ندارند." (۱۹)
شاید به پشتوانه ی این چنین حمایت هایی بود که مصدق هر چه بیشتر در مقابل انگلستان مقاومت می کرد. وی طی سفری که به آمریکا داشت، ضمن مذاکره با آمریکایی ها با علم به حساسیت این دولت نسبت به قدرت گرفتن کمونیسم و شوروی در ایران "درخواست کمک مالی فوری آمریکا برای ترميم کسر بودجهء جاری دولت – به ميزان تقریبی ماهی 10 ميليون دلار را به سفير آمریکا تسلیم کرد. مصدّق در این دیدار با لحنی تهدیدآميز گفت: بدون این کمک مالی، به فاصلهء 30 روز ایران سقوط خواهد کرد و چه بسا حزب توده قدرت را بدست گيرد. مصدّق افزود: هرگاه از دریافت کمک آمریکا – فوراً- اطمينان نيابد، پس از پنچ روز، وی ناچار به شوروی متوسّل خواهد شد."(۲۰)
مصدق پنج ماه بعد از ملی اعلام کردن صنعت نفت، به سازمان ملل رفت تا در طرح شکایتی که انگلستان از ایران در شورای امنیت سازمان ملل داشته دفاع کند. مصدق، سخنور ماهر، در نطق هایی شورانگیز در شورای امنیت از حق ایران در منابع نفتی خود دفاع کرد و شرکت نفتی انگلیسی را مورد حمله قرار داد. وی شورای امنیت سازمان ملل را در صلاحیت این ندانست که حق ایران در منابع نفتی خود را مورد قضاوت قرار دهد.
|
مصدق آنچنان که بر موج افکار عمومی سوار شده بود، گویی نمی توانست آن را کنترل کند و آن وجاهتی که به واسطه ی تلاشش در ملی کردن صنعت نفت و دفاع از خواست های به حق ملت ایران کسب کرده بود را نمی توانست به خاطر انتخاب راه حلی منطقی در مذاکرات از دست بدهد. شاید این تعریف صحیح باشد که دکتر میرفطروس می گوید:«وجاهت ملی» در نزد مصدق ارجحیت به «منافع ملی» داشت. (۲۱)
پس از بازگشت مصدق به ایران، آمریکایی ها با فردی مواجه بودند که حفظ طرفداران خود را به حل مسئله از راهی سازشکارانه و خروج ایران از بحران ترجیح می دهد. ایران هر روز بیشتر غرق در بحران می شد و آمریکایی ها نیز که واهمه ی سقوط ایران در دامان کمونیسم را داشتند، بیشتر نسبت به مصدق بی اعتماد می شدند.
ادامه دارد ...
بهزاد عطارزاده
منابع:
1- دکتر علی میرفطروس- دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست، تاملاتی در انقلاب مشروطیت به انقلاب اسلامی. صفحه ی 51
2- همان
3- حسین مکی- سالهای نهضت ملی، مقدمه ی جلد 1
4- برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به مقاله ای از نگارنده در روزنامک: قوام، فرقه ی دمکرات و نجات آذربایجان
5- رجوع کنید به جعفر مهدی نیا. زندگی سیاسی قوام السلطنه – همچنین رجوع کنید به جهانگیر موسی زاده - تبریز زیر چکمه های ارتش سرخ، ص 564
6- جهانگیر موسی زاده - تبریز زیر چکمه های ارتش سرخ، جلد 2، ص 953
7- دکتر علی میرفطروس- دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست، تاملاتی در انقلاب مشروطیت به انقلاب اسلامی. ص 57
8- یرواند آبراهامیان- ایران بین دو انقلاب، ص 328
9- همان
10- استفان کینزر- همه ی مردان شاه- ترجمه ی رضا بلیغ audio book
11- همان
12- دکتر محمد علی موحد – خواب آشفته ی نفت، دکتر مصدق و نهضت ملی جلد 1 و /میرفطروس ص 67
13- یرواند آبراهامیان-ایران بین دو انقلاب ص 329
14- دکتر علی میرفطروس- دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست، تاملاتی در انقلاب مشروطیت به انقلاب اسلامی. ص 74
15- حسین مکی – سالهای نهضت ملی، جلد 7 ص 19
16- حسین مکی – سالهای نهضت ملی، جلد 1 ص 234
17- استفان کینزر- همه ی مردان شاه، ترجمه ی رضا بلیغ
18- همان
19- همان
20- دکتر علی میرفطروس- دکتر محمد مصدق، آسیب شناسی یک شکست، تاملاتی در انقلاب مشروطیت به انقلاب اسلامی. ص 205
No comments:
Post a Comment