Tuesday, January 12, 2010

سخنی با دوست (بادکتر جلیل دوستخواه)



* دربارهء دوران رضاشاه آیا شایسته نبود که شما بجای توسّل به گفته های فردی بی هویّت ، به گفته های استاد احسان یارشاطر، زنده یاد شاهرخ مسکوب، دکتر جمشید بهنام و دکتر ماشاالله آجودانی استناد می کردید که رضا شاه را «قهرمان انقلاب مشروطیّت» و یا«خَلفِ صدق انقلاب مشروطیّـت» و.....نامیده اند؟

* شما که سال ها مُبشّر و مُبلّغ ِباورهای بهی در ستایش ِ«پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک» بوده اید، اینک چرا و چگونه یک بحث تاریخی و علمی را به منازعات شخصی و تهمت زنی های حقیر، تنزّل داده اید؟!

دوست بزرگوارم جناب آقای دکتر دوستخواه


با درود فراوان و آرزوی سلامتی و سرفرازی. این دوّمین باری ست که من در بارهء دکتر محمّد مصدّق و کتاب جدیدم با شما سخن می گویم.

ظاهراً کتاب «دکتر محمّد مصدّق؛ آسیب شناسی یک شکست» (که متأسّفانه در زمانی کوتاه به چاپ دوم رسیده است!) و نیز باز چاپ بحث قدیمی ِ من با نام «نکاتی در بارهء دوران رضا شاه» (در سایت روزنامک)، خوشایند جنابعالی نبوده آنچنانکه نه تنها مرا «مصدّق ستیز» نامیده اید، بلکه حتّی«ایران ستیز» نیز دانسته اید!!، نمی دانم که آیا شما به تَبَعات حقوقی و قانونی اینگونه اتّهامات خطرناکِ «ضد امنیّتی» آگاه هستید یا نه؟ امّا در هر حال بقول بایزید بسطامی:
-«نیکا شهری که بدَش من باشم!».

اینکه شما ایران را مترادف ِ« دکترمصدّق» می دانید ، البتّه حقّ طبیعی شما ست، امّا آیافکر نمی کنید که این اعتقادِ شما شباهت شگفتی با شعار ِ فاشیستی «ایران رجوی! رجوی ایران!» دارد؟...
متأسّفانه شما مدّتی است که در عصبیّتی نا شایست و بدور ازمقام و منزلت علمی خود، کوشیده اید تا مخالفان نظری تان را سرکوب یا « بی اعتبار» سازید و در این راه، حتّی به هر خس و خاشاکی «تمسّک» جُسته اید، چاپ ِسئوآل انگیز و غیر موجّهء مقالهء کهنهء فردی بنام افرادی می تواند در شمار ِهمین تمسّک ها و تشبّث ها باشد، این اقدام در عین حال، می تواند نوعی «واکنش دفاعی» در برابر انتقادات شاگردان و دانشجویان شما در سایت «روزنامک» باشد که بر خلاف نسل شما نمی خواهند تاریخ معاصر ایران را به روایت حزب توده و «سیاه و سفید» ببینند! وگرنه، پرسیدنی است: شما که سال ها پیش مقالهء ارجمند «پژوهشی در شاهنامه» را به من هدیه کرده اید (حماسهء ایران، ص٣٥٧، نشر باران، ١٩٩٩)، و در نقد ارزشمندی بر کتاب «عمادالدّین نسیمی»(نشریهء کاوه، چاپ آلمان، شمارهء ٨٢، صص ١٤٤-١٤٨ ) مرا «پژوهنده ای پویا و نستوه» نامیده اید، و نیز شما که سال ها مُبشّر و مُبلّغ ِباورهای بهی در ستایش «پندار نیک،گفتار نیک و کردار نیک» بوده اید، اینک چرا و چگونه یک بحث تاریخی و علمی را به منازعات شخصی و تهمت زنی های حقیر، تنزّل داده اید؟!

شما که «آنهمه» در مندرجات «نشریهء تلاش»، دقیق بوده اید و یا کتاب ارسالی و اهدائی من، («برخی منظره ها و مناظره های فکری در ایران امروز») را خوانده اید، آیا – واقعاً - نمی دانید که به مقالهءفردی - بنام افرادی - (که یادآور «افشاگری» های نویسندگان برنامهء «هویّت» » است)، سال ها پیش، از طرف من، و نیز توسّط آقای دکتر رامون و دیگران، پاسخ دقیق و روشن داده شده است [1] اگر نه! آیا بهتر و شایسته تر نبود که شما پیش از نشر آن جعلیّات، از این کمینه در بارهء کمّ و کیف آن به اصطلاح «نقد»، پرسش می کردید؟. شما نیک می دانید که بسان برادر ِ«حاتم طائی»،برای افرادی اینچنین، «بدنامی» از «گمنامی» بهتر است لذا اگر آن جوانک ِجویای نام، پس از گذشت سال ها، هنوز نیز بر طبل ِ «آوازه گری » هایش می کوبد، بر وی حرَجَی نیست، آنهم در زمانهء پَستی که «سنگ ها را بسته و سگ ها را رها کرده اند» امّا شما که حدود ٥٠ سال با شاهنامهء فردوسی، «همدل و همراز» بوده اید، با انتشار این جعلیّات و جوّسازی ها ، نَسَب به اخلاق یا آئین جوانمردی ِ کدامین شخصیّت شاهنامه می برَید؟ و یا چگونه جعلیّات این فرد را «روشنْ‌گر ِ نكته‌های كليدی و مهمّی در شناخت ِ راستين و بی خدشه و تحريف ِ رويدادهای يك سده‌ء اخير در تاريخ ِ ميهن ِ ما» می دانید؟!!!
آیا باید از زبان فرزانهء توس گفت:
نهان گشت آئین فرزانگان
پراکنده شد نام دیوانگان

دربارهء دوران رضاشاه آیا شایسته نبود که دانشی مردی چون شما بجای توسّل به گفته های فردی بی هویّت ،به گفته های استاد احسان یارشاطر، زنده یاد شاهرخ مسکوب، دکتر جمشید بهنام، دکتر ماشاالله آجودانی و دیگران، استناد می کرد که رضا شاه را «قهرمان انقلاب مشروطیّت» و یا « خَلفَ ِصدق انقلاب مشروطیّـت» و... نامیده اند؟ آیا این امر نشانهء آنست که شما هنوز نیز زندانی ِ باورهای آن «حزب طراز نوین» (حزب توده) هستید؟
شما که در قتل نویسنده و شاعرِ جان شیفته، مرتضی کیوان، عضو حزب تودهء ایران توسط رژیم شاه، مرثیه ها ساز کرده اید، آیا فراموش نموده اید که رفقای شما نیز در «حمّام فین حزب توده» بقول استاد مهرداد بهار: در صدد ِقتل خلیل ملکی ، یعنی یکی از شریف ترین و برجسته ترین روشنفکران ایران، بودند؟(آنهم در زندان« فلک الافلاک»!). ملاحظه می کنید که تاریخ معاصر ایران، تنها، «تاریخ صحرای کربلای» ی شمایان نیست بلکه:
گر رسم شود که مست گیرند
در شهر هر آنکه هست گیرند!

راستی را! شما که در سال های جوانی در همان «حزب طراز نوین»، دکتر مصدّق را «نوکر امپریالیسم» و «پیر کفتار ِ خِرفت» نامیدید وبا اقدامات ایرانسوز، باعث تضعیف و شکست نهضت ملّی گردیدید، اینک چگونه به طلبکاری از کسی برخاسته اید که در سراسر کتاب خود، مصدّق را «ایران پرست ِ پُرشور» ، «یکی از برجسته ترین،شریف ترین ،فساد ناپذیرترین و پاک ترین نمایندگان مشروطه خواهی»، و... نامیده است.

به نظر من: انسان باید دارای جانی عرفانی و ذهنیّتی عقلانی باشد تا چونان شاهرخ مسکوب، صادقانه و شجاعانه، رسوبات آن «حزب طراز نوین» را از ذهن و زبان بزُداید تا بسان آئینه ای زلال، درک و دریچهء روشنی از دوران رضا شاه در برابر اکنونیان و آیندگان بگشاید.

دکتر دوستخواه عزیز!
بطوری که در دیباچهء کتاب «دکتر محمّد مصدّق،....» نیزگفته ام: تاریخ معاصر ایران چونان آئینهء شکسته ای است که تصاویر کج و معوجی از مردان سیاسی ما ارائه می دهد، خصوصاً که این «آئینه» به زنگار ِ ایدئولوژی های فریبا (چه دینی و چه لنینی) نیز آغشته است. بر ما است که با روانی روشن و ذهنیّتی بی تعصّب و آزاد، تکّه تکّه های این آینهء شکسته را در کنار هم بگذاریم و از آن، منشوری سازیم تا ابعاد چندگانهء شخصیّت ها و رویدادهای تاریخ معاصر ایران را بازنماید، طبیعی است که در بارهء این شخصیّت سیاسی یا آن رویداد تاریخی، من و شما چه بسا نظر مشترک یامُشابهی نداشته باشیم، ولی اهمیّت کار در این است که با همهء اختلافات نظری، با فروتنی و فرزانگی، مشترکاً در غنای فرّ و فرهنگ ایران بکوشیم چرا که بقولی: «در جامعه ای که همه، یکجور می اندیشند،دیگر کسی نمی اندیشد!».

با این امید ، ضمن آزروی خُجستگی های فراوان در هفتاد و پنجمین سال تولّد شما، امیدوارم که از گُجستگی های افرادی از آن دست،در امان باشید!

با عرض پوزش و احترام
دوستدار
علی میر فطروس
پاریس ٢٠ اکتبر٢٠٠٨


١- در این باره نگاه کنید به: نشریهء تلاش، شمارهء ١١، آذر- دی ١٣٨١، صص ١٦-١٨،خصوصاً به زیرنویس شمارهء٩ در صفحهء٢٠؛ برخی منظره ها و مناظره ها در ایران امروز، علی میر فطروس، صص١١٧-١٢٢.
ونیز نگاه کنید به لينک های زیر:
www.mirfetros.com/ma_qui_hastim.htm
www.mirfetros.com/agahi.html
http://iranara.blogspot.com/2006_04_01_archive.html

No comments:

Post a Comment